تعیین روز اول بهمن در تقویم رسمی کشور به عنوان روز خاقانی شروانی را ارج می نهیم. این اتفاق مهم، دیروز (اول اسفند1402)توسط سامانه رسمی شورای عالی انقلاب فرهنگی اطلاع رسانی شد., ...ادامه مطلب
خاقانی، شاعر قرن ششم هجری قمری، ضمن شکایت از حبس و بند و مدح عظیم الروم عز الدوله قیصر ، از ستم و ظلم یهودی، نیز شکایت نموده و آرزوی زیارت بیت المقدس داشته است:فلک کژرو تر است از خط ترسامرا دارد مسلسل راهب آسا...پس از الحمد و الرحمن والکهفپس از یاسین و طاسین میم و طاهاپس از میقات حج و طوف کعبهجمار و سعی و لبیک و مصلیپس از چندین چله در عهد سی سالشوم پنجاهه گیرم آشکارامرا مشتی یهودی فعل، خصمندچو عیسی ترسم از طعن مفاجاچه فرمائی که از ظلم یهودیگریزم بر در دیر سکوبامگو این کفر و ایمان تازه گردانبگو استغفر الله زین تمنافقل و اشهد بانالله واحدتعالی عن مقولاتی تعالیکه بهر دیدن بیتالمقدسمرا فرمان بخواه از شاه دنیا✍️خاقانیبا تلخیص + نوشته شده در شنبه ۱۴۰۲/۰۸/۱۳ساعت 14:0  توسط مجیدطاهری | بخوانید, ...ادامه مطلب
این قصیده در بسیاری از سایتهای معتبر و معروف بطور ناقص آمده و اتفاقا در حالی که نوشتهاند در مدح پیامبر(ص)، ولی متأسفانه ابیاتی که در مدح آن حضرت است را نیاوردهاند، لذا از دیوان خاقانی به تصحیح دکتر سید ضیاء الدین سجادی، که بهترین مرجع اشعار خاقانی است این قصیدۀ ارزشمند کاملاً در اینجا نقل گردید:عشق بهین گوهریست، گوهر دل کان اودل عجمی صورتیست، عشق زبان دان اوخاصگی دست راست بر در وحدت دل استاینکه به دست چپ است داغگه ران اوتا نکنی زنگ خورد آینهٔ دل که عشقهست به بازار غیب آینه گردان اوعقل جگر تفتهای است، همت چرب آخوری استجرعه خور جام عشق، زلّه کش خوان اواز خط هستی نخست نقطهٔ دل زاد و بسلیک نه در دایره است نقطهٔ پنهان اورهرو دل ایمن است از رصد دهر از آنککمتر پروانهایست دهر ز دیوان اودل به رصد گاه دهر بیش بها گوهریستدخل ابد عُشر او فیض ازل کان اولیک ز بیم رصد در گلش آلودهاندتاز گل آید برون گوهر رخشان اودل چو فرو کوفت پای بر سر نطع وجوددهر لگد کوب گشت از تک جولان اونیست ازین آب و خاک ز آب و هوائی است دلکآتش بازی کند شیر نیستان اوای شده بر دست تو حلهٔ دل شاخ شاخهم تو مُطرّا کنان پوشش ایوان اویوسفی آوردهای در بُن زندان و پسقفل زر افکندهای بر در زندان اوحوروشی را چو مور زیر لگد کشتهایپس پر طاووس را کرده مگس ران اوخوش نبود شاه دل اسب گلین زیر رانرخش به هرّای زر منتظر ران اودل که کنون بیدقیست باش که فرزین شودچونکه به پایان رسد هفت بیابان اوشمهای از سرّ دل حاصل خاقانی استکز سر آن شمّه خاست جنبش ایمان اودل به در کبریاست شحنۀ کارش که اوخاک در مصطفاست نایب حسّان اوگر جگرش خسته شد از فزع حادثاتنعت محمد بس است نشرۀ درمان اوقابلۀ کاف و نون، طاها و یاسین که هستعاقلۀ کاف و لام طفل , ...ادامه مطلب
ای از پی آشوب ما از رخ نقاب انداخته لعل تو سنگ سرزنش بر افتاب انداخته مه با خیال روی تو، گمگشته اندر کوی تو شب با جمال موی تو، مشکین حجاب انداخته ای عاقلان را بارها بر لب زده مسمارها وی خستگان را خارها در جای خواب انداخته ای کرده غارت منزلم آتش زده آب و گلم زلف تو در حلق دلم مشکین طناب انداخته زان نرگس جادو نسب جان مرا بگرفته تب خواب مرا هم نیم شب بسته به آب انداخته دل بر خسی بگماشتی کز خاک ره برداشتی خاکی دلم بگذاشتی در خون ناب انداخته چون چنگ خود نوحهکنان مانند دف بر رخ زنان وز نای حلق افغانکنان بانگ رباب انداخته ز آسیب دست دلبرش نیلی شده سیمین برش سیارها نیلوفرش بر افتاب انداخته ای خوش به تو ایام ما بر دفتر تو نام ما مدح تو اندر کام ما ذوق شراب انداخته خاقانی دلسوخته با جور توست آموخته در دل عنا افروخته، جان در عذاب انداختهموضوعات مرتبط: امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) ، انجمن ادبی مداحان بخوانید, ...ادامه مطلب