مجمع ستايشگران حریم ولايت

متن مرتبط با «مرثیه» در سایت مجمع ستايشگران حریم ولايت نوشته شده است

شعر مرثیه - مجلس_ابن_زیاد_لعنة_الله_علیه

  • #مرثیه#مجلس_ابن_زیاد_لعنة_الله_علیهپاکان کجا و مجلسِ ناپاک‌زاده‌ایخون‌اشک‌ها به چشم و به دل، خانواده‌اینحسِ زیاد، لرزه به قامت فتاده‌ایدر پیش پای اشرف احمد نواده‌ایدارالاماره کنگره‌هایش شکسته شدشیرازه‌های کفر در اینجا گُسسته شدعُلیا مخدّرات سراپای در عزابی‌حد شکسته حالِ مصیباتِ کربلامجروح و دل‌فگار، به قلبی پُر از خداخورشید در مقابلشان از تنش جداخنده ز کینه، زادۀ مرجانه می‌زندآتش به قلبِ خستۀ پروانه می‌زندمجلس برای نیش‌زدن‌ها بپا شدهحسرت‌سرای کوفه پر از مارها شدهابلیس‌زاده‌ای به طَرَب در نوا شدهپیکار کفر و دین، در این ماجرا شدهزینب در این نبرد به طاغی عدم زنَدتاریخِ «ما رَأَیتُ جَمیلا» رقم زنَددارالاماره دشتِ ستیزی هماره شددارالمصائبی به حقیقت دوباره شددلها ز خیزران همگی پُر شراره شدطشتی ضریح سادۀ دارالزیاره شدرگهای سربریده، به بازی گرفته شدلبها به چوب کینه نوازی گرفته شد(مجیدطاهری)1403/2/18 + نوشته شده در  سه شنبه ۱۴۰۳/۰۲/۱۸ساعت 17:15&nbsp توسط مجیدطاهری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • مدح امام رضا(ع) با گریز به مرثیه امام حسین(ع)

  • خدا روز ازل ما را به عشقت آشنا کردهچه عشقی که مرا از قید این عالم رها کردهنه اربابم، نه سلطانم، خدا را شکر می‌گویمکه ما را در حریم حضرت سلطان، گدا کردهعزیز هر دو عالم شد، به بزم عشق مَحرم شدکسی که رو به درگاهِ علی موسی الرضا کردهنگاهش رحمت و رأفت، وجودش پاکی و عصمتخدا در " اِنَّمایش " حق مطلب را ادا کردههمه در حسرت جنت، خدا هم از سَرِ رحمتدری را از حرم سوی بهشت خویش وا کردهولی جنت نمی‌آید به چشم زائرت وقتی......شبی را در کنار تو سحر کرده، صفا کردهخجالت می کشم وقتی که می‌آیم حضور توترحم کن به این بنده که سر تا پا خطا کردهبه سقاخانه‌ات بردم پناه از درد و بیماریچه سقاخانه‌ای که درد عالم را دوا کردههمه آیینه‌ها لبیک می‌گویند آن کس راکه یکبار از صمیم دل تو را خوانده صدا کردهقسم بر خطّۀ طوست، قسم بر شوق پابوستزیارت‌های مخصوصت، دلم را مبتلا کردهدلا بنگر افاضاتش، ببین بحرِ کراماتشببین نور ضریحش بی خدا را با خدا کردهمعطل کردن سائل به پشت در مرامش نیستبه هر کس آمده در این حرم فوراً عطا کردهنمی‌گوید گنهکاری، نمی‌گوید خطا داریفقط آغوش بگشوده، محبت‌ها به ما کردهنرفته از حرم بیرون، کسی مأیوس یا محزونحوائج را به لطف و رحمتش یک‌یک روا کردهتشرف در حرم با اختیار خویش ممکن نیستیقین دارم که زهرا مادرش ما را دعا کردهقیامت هست پشت پنجره فولاد، یعنی کهخدا قبل از قیامت شور محشر را به پا کردهچه سِرّی هست در پایین پایش هر که می‌آیدتمنای زیارت از نجف تا کربلا کرده**صفا در قلب این صحن و، بساط روضه هم پهن ودو چشمم اشک می‌بارد، هوای نینوا کردهقسم بر نور عین تو، به فَابکِ لِلحسینِ توتو می‌دانی که عاشورا به قلب ما چه‌ها کردهقسم بر پلک مجروحت، قسم بر جدّ مذبوحت...چه کس با یک غریبِ بی دفاع اینگونه تا کرده؟برو, ...ادامه مطلب

  • مدح و مرثیه امام حسن مجتبی(ع)

  • همیشه سفره‌اش وا بود با ما مهربانی کردهزاران بار آزردیمش اما مهربانی کرددلش اندازۀ ریگ بیابان بی‌وفایی دیدولی اندازۀ آغوش دریا مهربانی کردنگاهش شرح نابی بود از «الجار ثمّ الدار»اگر با این و آن مانند زهرا مهربانی کردچه خواهد کرد با مهمان کوی خویش آن مردیکه با دشنام‌گوی خویش حتی مهربانی کردچرا دنیا به کامش ریخت زهر غصّه و غم را؟چرا با مهربانی‌های او نامهربانی کرد؟«الا ای تیرهایی که پی تشییع می‌آییدنبوده یارِ او جز غم به یارانش بفرمایید»دل او می‌گرفت از آن همه زخم‌زبان هرگاهنظر می‌کرد بر انگشترش: اَلعِزَةُ لِلهکسی که در پناه شانۀ او کوهسار و دشتکسی که ریزه‌خوار سفرۀ او آفتاب و ماهمگر تاریخ غربت‌زا! چه رخ داده‌ست در ساباطکه سجاده کشیده زیر پای خستۀ او آهقیامش مستتر گشته‌ست در غم‌نامۀ صلحشو صلحش می‌شناساند به مردم راه را از چاهخجالت می‌کشد حتی زره زیر عبای اواز آن یاران ناهمراه، آن یاران ناهمراه«الا ای تیرهایی که پی تشییع می‌آییدنبوده یارِ او جز غم به یارانش بفرمایید»...مدینه کوفه شد، کوفه دوباره از صدا افتادو اما بعد... یاد خطبه‌های مرتضی افتادو اما بعد... «این مردم خدایا خسته‌اند از من»و پژواک صدایی مهربان در گوش‌ها افتادمدینه کوفه شد کوفی‌تر از آنی که بنویسمخدایا این چه آتش بود در دامان ما افتادبه‌پیش غیرت چشم برادرهای بی‌تابشتنی - انگار که پیراهن یوسف - رها افتادو امّا بعد... تابوت از هجوم تیرها گل دادو باران شد، تو گویی اشک از چشم خدا افتاد«الا ای تیرهایی که پی تشییع می‌آییدنبوده یارِ او جز غم به یارانش بفرمایید» + نوشته شده در  شنبه ۱۴۰۲/۱۱/۱۴ساعت 12:17&nbsp توسط مجیدطاهری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • مدح و مرثیه حضرت زینب(س)

  • #قصیدهغرق گل شد کربلا چون رهگذار زینب استیا که خونین مقتل یار و تبار زینب استقامت موزون اکبر، سرو ناز کربلاستچشمۀ این باغ، چشم اشک بار زینب استگلبن قاسم دهد بر این گلستان خرمییادگار مجتبی، در روزگار زینب استلالۀ عطشان این گلشن، علی اصغر بُوَدشاهد این گفته، قلب داغدار زینب استدر کنار علقمه، سروی مگر آتش گرفتیا سراپا غرقه در خون، جان نثار زینب است؟این گلستانی که پامال سم اسبان شدهجسم و جان احمد و، دار و ندار زینب استبا چنین طوفان گلریزی، چه گل هایی شکفتکس نمی‌داند، خزان یا نوبهار زینب استتا بیاموزد رقیه، راه و رسم زینبیدر تمام صحنه ها، او هم کنار زینب استگلشن آل خلیل از آتش بیداد سوختعقل در حیرت ازین صبر و قرار زینب استاز اسارت در ره آزادی او را ننگ نیستبلکه فرمان بردن از کفار، عار زینب استخطبه خوانَد چون علی، با آن حیای فاطمییادبود مَشیِ پیغمبر، وقار زینب استنطق کردن در خیابان، بین آن غوغا گرانبا وجود حضرت سجاد، کار زینب استکوفه شد غرق سکوت آنگه که فرمود «اُسکُتوا»رشتۀ جان ها مگر در اختیار زینب است؟یاد بود احتجاج و نطق زهرا تازه شدرنگ قرآن، در کلام زرنگار زینب استحفظ جان حضرت سجاد، از تیغ عدوجلوه ای از روح زهرا، شاهکار زینب استروز عاشورا که شد روشنگر جان بشرسایۀ غم های آن، از شام تار زینب استگشت ظالم عاقبت از تخت عزت سرنگونفتح مظلومان، ز یُمن اقتدار زینب استاین علم های سیاه و، این همه افغان و آهپرچم فتح و، سرود افتخار زینب استوقف باغ کربلا کن چشمۀ اشکت (حسان)چون که این سان وقف کردن، یادگار زینب است✍️حبیب الله چایچیان(حسان)باحذف یک بیتدیوان خلوتگاه راز، ص222-220 + نوشته شده در  شنبه ۱۴۰۲/۱۱/۰۷ساعت 8:26&nbsp توسط مجیدطاهری  |  , ...ادامه مطلب

  • مرثیه علی اکبر علیه السلام

  • باورم نیست علی اکبر بابا باشیاینقدر سعی نکن تا بر بابا پاشیتیرها در بدنت چون نخ و سوزن شده‌اندتیرها را بکشم از بدنت می‌پاشی + نوشته شده در  شنبه ۱۴۰۲/۰۹/۰۴ساعت 6:53&nbsp توسط مجیدطاهری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • مرثیه علی اصغر (ع)

  • گل واژه ی گلوی تو ! مرثیه ای برای حضرت علی اصغر (ع)ای گل مگو که داغ تورا کم گریستممن هرچه اشک بودبه چشمم گریستمهرسال دراقامه ء سوگ سهی قدانگل واژه ء گلوی تو راهم گریستمفرصت نداد تیرتورامن به جای توبا درد ناله کردم و با غم گریستمبایادلعل تشنه ات ای گل بن لطیفشب تاسحرنشستم وشبنم گریستمبا آسمان شریک شدم در عزای توبا ابر های غم زده نم نم گریستمعالم به اشک و آه در آمد ز داغ تومن نیز با تما می عا لم گریستموقتی ظفربه اردوی ابلیسیان رسیدبر غر بت سلا له ء آدم گریستمدر امتداد زخم توان سوز کربلاهر سال با حلول محرم گریستماین اشک ها نثارتوبادای شهیدعشقدیگر نگو که بغض تو را کم گریستم«کوثر» هنوز نیز دلم در تلاطم استشب تا سحر اگر چه دما دم گریستم محمد قولی میاب«کوثر»موضوعات مرتبط: حضرت علی اصغر(علیه السلام) بخوانید, ...ادامه مطلب

  • مرثیه حضرت علی اکبر(ع)

  • چه آه جانگدازی داره باباتوی چشماش چه رازی داره بابایه ساعت بعد بچه اش زنده باشهعجب عمر درازی داره بابا__________________ریزریزی ولی عزیزی توچکنم از عبا نریزی تو___________________دنبال صدای دلبرم افتادمبا سر به کنار اکبرم افتادمتا پهلوی نیزه خورده اش را دیدمیک دفعه به یاد مادرم افتادمموضوعات مرتبط: حضرت علی اکبر(علیه السلام) بخوانید, ...ادامه مطلب

  • لزوم وسعت اطلاعات در اوج مرثیه‌خوانی

  • استادمجیدطاهری:به سبب فی البداهه بودن مداحی در مجالس، ممکن است هر اتفاقی در هنگام مرثیه‌خوانی بیافتد تا مرثیه خوان و مداح را دچار حیرت و سرگردانی نماید؛ مثلاً یک سخنران پیش از مداح، موقع خواندن مرثیه‌, ...ادامه مطلب

  • آموزش نوحه و مرثیه خوانی ایام فاطمیه(س)«ویژه خواهران»

  • ‪‎‪ ‏کارگاه آموزش نوحه و مرثیه خوانی ایام فاطمیه(سلام الله علیها) ویژه خواهرانچهارشنبه۴دی۹۸ از۸تا۱۲صبحثبت نام:۳۳۲۵۰۹۳۰_۰۹۱۲۶۷۱۸۱۲۸خانم مظاهریباارائۀ کتاب نوحه و مراثی معتبر#کانون_فرهنگی_تبلیغی_ولایت#آموزش_مداحی_استاد_طاهری , ...ادامه مطلب

  • مرثیه ی امام حسن و پیامبر(علیهم السلام)

  • از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کردو آن طشت را ز خون جگر باغ لاله کردخونی که خورده در همه عمر از گلو بریختخود را تهی زخون دل چند ساله کردنبود عجب که خون جگر، گر شدش بجامعمریش روزگار همین در پیاله کردن, ...ادامه مطلب

  • شعر ولادت و مدح و مرثیه حضرت زهرا (سلام الله علیها)

  • این شعر به اشتباه به نام افراد دیگر منتشر شده است و ما صحیح آن را آوردیم:شده عالمی مُنوّر ز طلوع نور زهراکه جمال حق نمایان شده با ظهور زهرابه حریم قدس او ره نبرد به جز محمدکه جواب لن ترانی شِنَوَد ز ط, ...ادامه مطلب

  • شعرمرحوم زرویی در مدح و مرثیه حضرت ابوالفضل ع

  • به بهانه ی درگذشت شاعر این شعر ، مرحوم زرويي در وصف قمر بني هاشم(علیه السلام): شراره می‌کشدم آتش از قلم در دستبگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟قلم که عود نبود،آخر این چه خاصیتی ستکه با نوشتن نامت شود م, ...ادامه مطلب

  • دو بیت مرثیه برای حضرت زهرا(سلام الله علیها)

  • کمک برای دیدنم از نور ماه می گیرمز نور چشم علی قوت نگاه می گیرماثر نهاده به بینایی ام چنان سیلیحسین را ز حسن اشتباه می گیرم(سعید خرازی), ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها