مجمع ستايشگران حریم ولايت

متن مرتبط با «شعر مناجات با امام حسین علیه السلام» در سایت مجمع ستايشگران حریم ولايت نوشته شده است

شعر مرثیه - مجلس_ابن_زیاد_لعنة_الله_علیه

  • #مرثیه#مجلس_ابن_زیاد_لعنة_الله_علیهپاکان کجا و مجلسِ ناپاک‌زاده‌ایخون‌اشک‌ها به چشم و به دل، خانواده‌اینحسِ زیاد، لرزه به قامت فتاده‌ایدر پیش پای اشرف احمد نواده‌ایدارالاماره کنگره‌هایش شکسته شدشیرازه‌های کفر در اینجا گُسسته شدعُلیا مخدّرات سراپای در عزابی‌حد شکسته حالِ مصیباتِ کربلامجروح و دل‌فگار، به قلبی پُر از خداخورشید در مقابلشان از تنش جداخنده ز کینه، زادۀ مرجانه می‌زندآتش به قلبِ خستۀ پروانه می‌زندمجلس برای نیش‌زدن‌ها بپا شدهحسرت‌سرای کوفه پر از مارها شدهابلیس‌زاده‌ای به طَرَب در نوا شدهپیکار کفر و دین، در این ماجرا شدهزینب در این نبرد به طاغی عدم زنَدتاریخِ «ما رَأَیتُ جَمیلا» رقم زنَددارالاماره دشتِ ستیزی هماره شددارالمصائبی به حقیقت دوباره شددلها ز خیزران همگی پُر شراره شدطشتی ضریح سادۀ دارالزیاره شدرگهای سربریده، به بازی گرفته شدلبها به چوب کینه نوازی گرفته شد(مجیدطاهری)1403/2/18 + نوشته شده در  سه شنبه ۱۴۰۳/۰۲/۱۸ساعت 17:15&nbsp توسط مجیدطاهری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شعر رمضان با گریز کربلا

  • #ماه_صیام#ماه_رمضان#عطش#امیرالمؤمنین_علیه_السلام#امام_حسین_علیه_السلامحذر کنید ز شیطان که ماه، ماه خداستمه مبارک تسبیح و ماه ذکر و دعاستمه مقدس مهمان نوازی و اِطعاممه خجستۀ شب زنده داری است و صفاستمه قرائت قرآن، مه قِرابت دوستمه کرامت معبود، ماه لطف و عطاستبرای بنده در این ماه نزد حضرتِ حقنکوترین عمل از قول مصطفی تقواستمه مبارک عفوست و رحمت و برکتندا دهند ملائک گناهکار کجاست؟دمد تجلی حق در تمام مُلک وجودتو گویی آنکه ز هر سو جمال حق پیداستبگیر دامن لطف خدای در این ماهکه روز روز خدا و شبش شب احیاستسلام باد بر آن روزه‌دار پاکدلیکه از عطش دهنش خشک و دیده‌اش دریاستسلام باد بر این ماه میهمانی حقکه میزبان احدِ ذولجلال بی همتاستمباش لحظه‌ای از لطف کبریا غافلکه ماه مغفرت و ماه عفوِ جرم و خطاستسفر به کوفه کن و سیر کن به نخلستانکه نخل‌ها همه خرم ز گریۀ مولاستعلی کنار درختان به ذکر یامولاچنانکه یا علی از نخل‌ها همه برپاستصلای عفو خدا در نوای مرغ سحرسروش رحمت حق در نسیم بادصباستعجب نه با دل اگر معجز مسیح کندز بس نسیم سحر روحبخش و روح فزاستبخوان دعای ابوحمزه و بیفشان اشککه دُرّ اشک تو را مشتری خداست خداستخوشا بحال کسانی که نقل محفلشاندعای جوشن و ذکر سحر نماز قضاستخوشا به حال دل صائم خدا ترسیکه در گرسنگی خود به یاد روز جزاستسلام باد بر آن روزه دار تشنه لبیکه گریه اش به لب خشک سیدالشهداستسلام باد بر آن صائمی که وقت غروببه یاد شام غریبانِ روز عاشوراستچگونه می کند افطار شیعه ای که مدامعیان به چشم دلش صحنه های کرب و بلاستچگونه جام بگیرم به دست خود گوییز اهل بیت به گوشم صدای واعطشاستچو در غروب کند طفل کوچکم افطاردلم به یاد یتیم سه سالۀ زهراستکنار سفرۀ ما ظرف کوچک خرماکنار سفرۀ آن خونجگر سر باباس, ...ادامه مطلب

  • نقد رباعی استقبال از ماه مبارک رمضان

  • سر خورده زسنگ اشتباهم بپذیربی عذرم و خسته از گناهم بپذیرمن اذن دخول رمضان میخواهمدر شهـــر کرامتـــت مـــرا هم بپذیرشاعر: م.ه. افاین شعر زیبا در دو صورت در قافیه مورد اشکال است:1. حرف رَوی (ه) باید جزء حروف اصلی کلمه باشد.در «اشتباه و گناه» هست ولی در «مراهم» نیست.2. اگر (ه) را الحاقی بگیریم که کلاً شعر قافیه ندارد. + نوشته شده در  جمعه ۱۴۰۲/۱۲/۱۸ساعت 12:53&nbsp توسط مجیدطاهری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • صلوات و مناجات شعبانیه با صدای مجیدطاهری

  • صلوات و مناجات شعبانیه با صدای مجیدطاهریصلوات شعبانیهمناجات شعبانیه + نوشته شده در  چهارشنبه ۱۴۰۲/۱۲/۰۲ساعت 8:45&nbsp توسط مجیدطاهری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • مدح امام رضا(ع) با گریز به مرثیه امام حسین(ع)

  • خدا روز ازل ما را به عشقت آشنا کردهچه عشقی که مرا از قید این عالم رها کردهنه اربابم، نه سلطانم، خدا را شکر می‌گویمکه ما را در حریم حضرت سلطان، گدا کردهعزیز هر دو عالم شد، به بزم عشق مَحرم شدکسی که رو به درگاهِ علی موسی الرضا کردهنگاهش رحمت و رأفت، وجودش پاکی و عصمتخدا در " اِنَّمایش " حق مطلب را ادا کردههمه در حسرت جنت، خدا هم از سَرِ رحمتدری را از حرم سوی بهشت خویش وا کردهولی جنت نمی‌آید به چشم زائرت وقتی......شبی را در کنار تو سحر کرده، صفا کردهخجالت می کشم وقتی که می‌آیم حضور توترحم کن به این بنده که سر تا پا خطا کردهبه سقاخانه‌ات بردم پناه از درد و بیماریچه سقاخانه‌ای که درد عالم را دوا کردههمه آیینه‌ها لبیک می‌گویند آن کس راکه یکبار از صمیم دل تو را خوانده صدا کردهقسم بر خطّۀ طوست، قسم بر شوق پابوستزیارت‌های مخصوصت، دلم را مبتلا کردهدلا بنگر افاضاتش، ببین بحرِ کراماتشببین نور ضریحش بی خدا را با خدا کردهمعطل کردن سائل به پشت در مرامش نیستبه هر کس آمده در این حرم فوراً عطا کردهنمی‌گوید گنهکاری، نمی‌گوید خطا داریفقط آغوش بگشوده، محبت‌ها به ما کردهنرفته از حرم بیرون، کسی مأیوس یا محزونحوائج را به لطف و رحمتش یک‌یک روا کردهتشرف در حرم با اختیار خویش ممکن نیستیقین دارم که زهرا مادرش ما را دعا کردهقیامت هست پشت پنجره فولاد، یعنی کهخدا قبل از قیامت شور محشر را به پا کردهچه سِرّی هست در پایین پایش هر که می‌آیدتمنای زیارت از نجف تا کربلا کرده**صفا در قلب این صحن و، بساط روضه هم پهن ودو چشمم اشک می‌بارد، هوای نینوا کردهقسم بر نور عین تو، به فَابکِ لِلحسینِ توتو می‌دانی که عاشورا به قلب ما چه‌ها کردهقسم بر پلک مجروحت، قسم بر جدّ مذبوحت...چه کس با یک غریبِ بی دفاع اینگونه تا کرده؟برو, ...ادامه مطلب

  • مدح و مرثیه امام حسن مجتبی(ع)

  • همیشه سفره‌اش وا بود با ما مهربانی کردهزاران بار آزردیمش اما مهربانی کرددلش اندازۀ ریگ بیابان بی‌وفایی دیدولی اندازۀ آغوش دریا مهربانی کردنگاهش شرح نابی بود از «الجار ثمّ الدار»اگر با این و آن مانند زهرا مهربانی کردچه خواهد کرد با مهمان کوی خویش آن مردیکه با دشنام‌گوی خویش حتی مهربانی کردچرا دنیا به کامش ریخت زهر غصّه و غم را؟چرا با مهربانی‌های او نامهربانی کرد؟«الا ای تیرهایی که پی تشییع می‌آییدنبوده یارِ او جز غم به یارانش بفرمایید»دل او می‌گرفت از آن همه زخم‌زبان هرگاهنظر می‌کرد بر انگشترش: اَلعِزَةُ لِلهکسی که در پناه شانۀ او کوهسار و دشتکسی که ریزه‌خوار سفرۀ او آفتاب و ماهمگر تاریخ غربت‌زا! چه رخ داده‌ست در ساباطکه سجاده کشیده زیر پای خستۀ او آهقیامش مستتر گشته‌ست در غم‌نامۀ صلحشو صلحش می‌شناساند به مردم راه را از چاهخجالت می‌کشد حتی زره زیر عبای اواز آن یاران ناهمراه، آن یاران ناهمراه«الا ای تیرهایی که پی تشییع می‌آییدنبوده یارِ او جز غم به یارانش بفرمایید»...مدینه کوفه شد، کوفه دوباره از صدا افتادو اما بعد... یاد خطبه‌های مرتضی افتادو اما بعد... «این مردم خدایا خسته‌اند از من»و پژواک صدایی مهربان در گوش‌ها افتادمدینه کوفه شد کوفی‌تر از آنی که بنویسمخدایا این چه آتش بود در دامان ما افتادبه‌پیش غیرت چشم برادرهای بی‌تابشتنی - انگار که پیراهن یوسف - رها افتادو امّا بعد... تابوت از هجوم تیرها گل دادو باران شد، تو گویی اشک از چشم خدا افتاد«الا ای تیرهایی که پی تشییع می‌آییدنبوده یارِ او جز غم به یارانش بفرمایید» + نوشته شده در  شنبه ۱۴۰۲/۱۱/۱۴ساعت 12:17&nbsp توسط مجیدطاهری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • کاربرد رباعی و دوبیتی در مولودی خوانی

  • #نکته_مداحی#نکته_علمی#رباعی#دوبیتی#مولودی_خوانی, ...ادامه مطلب

  • اشعار ولادت امام محمدباقر(ع)

  • از عرش حدیث حق پرستی خواندندیک صفحه ز دیباچۀ هستی خواندندوقتی که شکفت امام باقر چون گلدر باغ جنان سرود مستی خواندند(سیدهاشم وفایی)امروز که عرشیان برانگیخته‌اندبر عرش بلور نور آویخته‌انددر مقدم باقر العلوم از فردوسیک باغ گل محمدی ریخته‌اند(سیدهاشم وفایی)ماه رجب و پیک سعادت آمددر روز نخست با ولادت آمدیعنی گل گلزار محمد باقرآن قافله سالار عبادت آمداسماعیل ولی‌خانی(طالع)تا روی به کشتی نجات آوردیمامید به ساحل نجات آوردیمدر روز ولادت امام باقرما هدیه برایش صلوات آوردیم(سید هاشم وفایی)خطاب به امام زمان(عج)بر ما نظری اگر نمایی کافی‌ستازکارم اگر گره گشایی کافی‌ستعیدی ولادت امام باقردر مجلس ما اگر بیایی کافی‌ست(سید مجتبی شجاع)از روشنیِ طلعت رخشندۀ باقرشد نور علوم نبوی بر همه ظاهردر اوّل ماه رجب از مشرق اعجازگردید عیان ماه تمام از رخ باقربر «فاطمۀ بنت حسن» بس بُوَد این فخرکآورده پدید این مه تابندۀ باهر"باقر" لقب و کنیه "ابو جعفر" و او رابوده‌ست لقب های دگر، هادی و شاکردریای علوم‌ست و زُدایندۀ اوهام گفتار حکیمانۀ او زیب منابراز یک نفسش زنده کند صد چو مسیحیاز یک نظرش دیدۀ اعمی شده باصریاد آمدش از چهرۀ تابان محمّدبا چشم بصیرت نگهش کرد چو "جابر"عالم همه شد روشن از آن نور خدائی شد بارور از او شجر دین و شعائرخوش باد، زمینی که هم آغوش شد او راخوش آن که به سوی حرمش گشته مسافردیگر غمی از محنت ایّام نداردهر کس به حرم خانۀ او گشت مجاوروصفش نتوان گفت «حسان» با سخنی چندچون، قصّه بلند است و زبان، الکن و قاصر(حبیب الله چایچیان)خشکی‌ام رفت و وصل دریا شدسردی‌ام رفت و فصل گرما شدفارغم از خودم خدا را شکرآسمانی شدم خدا را شکرآمدی و دلم نجات گرفتباز هم مرده‌ای حیات گرفتای حیات مجدد دنیادومین یا محمد دنیا«یا, ...ادامه مطلب

  • نقد یک اشتباه در وزن شعر

  • #نقدمدح حضرت زهرا(سلام الله علیها)#مدحمدح تو زهمچو من کجا آیداین کار خداست از خدا آیداوصاف تو ای ملیکه هستیوحی است که باید از سما آیدتا حق سخن ادا کند جبریلبا کوثر و قدر و هل اتی آیدخیزد پی دست بوسی ات احمداز دور اگرت صدای پا آیداین نیست عجب اگر کنیزت راچون مریم از آسمان غذا آیدیا بهر طواف حجره ات کعبهبا زمزم و مروه و صفا آیدبر دست تو بوسه زد نبی کاین دستبر دست خدا گره گشا آیدمنّت نبرد زپادشاهان همهر کس که گدات را گدا آیدجائی که دوباره بر درت هر روزبر عرض سلام مصطفی آیدجا دارد اگر برای دربانیموسای کلیم با عصا آیدعیسی برد آرزوی بیماریکاین جا به بهانۀ شفا آیدای آن که ز تارتار هر مویتآوای خدا خدا خدا آیداز تو همه عفو و بخشش و رحمتاز ما همه عجز و التجا آیدبا اشک دو دیده شستشویم دهوز خاک مدینه آبرویم ده...............................................بند دوم از دوازده بند ترکیب بند جلد دوم نخل میثم✍️حاج غلامرضاسازگارص156................, ...ادامه مطلب

  • شعر پیشنهادی امام حسین(ع)

  • این شعر را یکی از پیرغلامان زنجانی پیشنهاد کرده است(با حذف یک بیت) :در کعبۀ دل، قبلۀ امید حسین استجان باختۀ مکتب توحید حسین استآن ماهِ فروزنده که در چرخ ولایتشد مشتری‌اش زهره و ناهید حسین استدر برج جوانمردی و ایثار و شهادتماه است ابوفاضل و خورشید حسین استکو دولت جبارِ یزیدِ دَنی، امادر خاطره‌ها زندۀ جاوید حسین استآن کس که شفق‌گونه می از ساغر توحیدبا شوق در آن بادیه نوشید حسین استآن کاو ز ازل رخت شهادت ز سرِ شوقبا قامت افراشته پوشید حسین است✍️محسن حافظی کاشانی + نوشته شده در  جمعه ۱۴۰۲/۰۹/۱۰ساعت 10:28&nbsp توسط مجیدطاهری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • مرثیه علی اکبر علیه السلام

  • باورم نیست علی اکبر بابا باشیاینقدر سعی نکن تا بر بابا پاشیتیرها در بدنت چون نخ و سوزن شده‌اندتیرها را بکشم از بدنت می‌پاشی + نوشته شده در  شنبه ۱۴۰۲/۰۹/۰۴ساعت 6:53&nbsp توسط مجیدطاهری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شعر حضرت زینب(س)

  • هر چند نامِ نیک، فراوان شنیده‌ایمنامی، به باشکوهی زینب، ندیده‌ایمارث از دلِ شجاع تو برده‌ست، یا علی!نامش گره به نام تو خورده‌ست، یا علی!پیوندِ عقل روشن و بیداریِ دل استشاگردیِ تو کرده، که استادِ کامل استقانونِ عقل و عشقِ جهان را به هم زندوقتی عقیلةالعرب از عشق، دم زندزینب به بند، بندگی یار می‌کندگیراست زلفِ یار و گرفتار می‌کنداز چشمِ یار، قامت دلدار، دیدنی است نام حسین، از لب زینب، شنیدنی استآن شیرزن که زینت شیر خدا شودباید امیر قافلۀ کربلا شوداز خطبه، لرزه بر در و دیوار دیده‌اید؟غرش، به سبک حیدر کرّار دیده‌اید؟زن دیده‌اید از همۀ شهر، مردتر؟از هر چه مردِ عشق، بیابان نوردتر؟زن دیده‌اید در سخنش، برق ذوالفقار؟بر ذوالجناحِ غیرت و آزادگی سوار؟زن دیده‌اید اسوۀ هر مرد و زن شود؟زن دیده‌اید مثل علی بت‌شکن شود؟شد پیشِ حق، دلیلِ مباهات اهل بَیتوقتی که نور چشم علی، گفت: «ما رَاَیت...»با «ما رَاَیت...»، بندگی‌اش را تمام کردحمدی نشسته خواند و دو عالم قیام کرد«از هر چه بگذری، سخنِ دوست خوشتر است»این دخترت، علی! چه قَدَر، شکل مادر است!هر بار، تا صدا زده‌ای نام زینبتانگار نام دیگر زهراست، بر لبتزینب، طلوع دیگری از نور فاطمه ستیک جلوه، از حقیقتِ مستور فاطمه ‌ستآن زهره‌ای که چادرِ زهراست بر سرشناموس کبریاست، شبستانِ معجرشچون حیدر است، شرحِ طناب و اسیری‌اشچون فاطمه ست، یک شبه، جریان پیری‌اشروزی که دل، مجاورِ بانوی عشق بودحس کرد، قبر فاطمه هم در دمشق بود#قاسم_صرافان + نوشته شده در  شنبه ۱۴۰۲/۰۹/۰۴ساعت 11:42&nbsp توسط مجیدطاهری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شعر خاقانی درباره یهودی و بیت المقدس

  • خاقانی، شاعر قرن ششم هجری قمری، ضمن شکایت از حبس و بند و مدح عظیم الروم عز الدوله قیصر ، از ستم و ظلم یهودی، نیز شکایت نموده و آرزوی زیارت بیت المقدس داشته است:فلک کژرو تر است از خط ترسامرا دارد مسلسل راهب آسا...پس از الحمد و الرحمن والکهفپس از یاسین و طاسین میم و طاهاپس از میقات حج و طوف کعبهجمار و سعی و لبیک و مصلیپس از چندین چله در عهد سی سالشوم پنجاهه گیرم آشکارامرا مشتی یهودی فعل، خصمندچو عیسی ترسم از طعن مفاجاچه فرمائی که از ظلم یهودیگریزم بر در دیر سکوبامگو این کفر و ایمان تازه گردانبگو استغفر الله زین تمنافقل و اشهد بان‌الله واحدتعالی عن مقولاتی تعالیکه بهر دیدن بیت‌المقدسمرا فرمان بخواه از شاه دنیا✍️خاقانیبا تلخیص + نوشته شده در  شنبه ۱۴۰۲/۰۸/۱۳ساعت 14:0&nbsp توسط مجیدطاهری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شعر اعتراض غزه با گریز حضرت فاطمه(س)

  • غزّۀ مظلومدهر بپا خاست ، نشستن چراشاخه ی این نخل شکستن چراغزّه در آتش بدنش سوختهباغ و نهال و چمنش سوختهقصّه ای از آتش و خون گفته اندمادر و فرزند به خون خفته اندلشکر ابلیس شده یکّه تازنسل کُشی می کند ابلیس بازحسّ مرا داغ برانگیختهخون مسلمان به زمین ریختهکودک تنها شده ی بی پناهکُشته شد امّا به کدامین گناهاین دلِ مغموم چها دیده استغزّه ی مظلوم چها دیده استکفر مجسّم شده صهیون ببینسرخ شده شاخه ی زیتون ببینآه ببین نقشه ی خصمِ پلیدفاجعه در فاجعه آمد پدیدگرگِ پلید است که انسان کُشَدکفرِ یهود است مسلمان کُشَدآلِ یهود است کزو صبح و شامامّتِ اسلام شود قتلِ عاممنبرِ خون است بخوان ای خطیبنَصْرُمِنَ الله وَ فَتْحٌ قَریبفتح و ظفر جزوِ سپاه شماستنَصْرُمِنَ الله سِلاح شماستگیسوی طفلان همه در خون رهاستغزّه ی ویرانه ببین کربلاستآه چقدر آب و عطش دیده ایمباز درین دایره چرخیده ایمپلک میانداز و ببین در خزانخفته به خون اند همه مادرانداغ به دلها سر و سامان دهدطفل در آغوش پدر جان دهدپنجه ی صهیون که چکد خون ازوزخم شده سینه ی گردون ازوناله ازین خاک به گردون رسیدروی زمین مانده هزاران شهیدای همه دل داده به فتحِ قیامصبر و شکیبایی تان مستدامشعله کشد آهِ جگر سوزتانجلوه کند نهضت پیروزتانحرمله ها تیر به کف آمدندباز پیِ ذبحِ شرف آمدندغزّه بُوَد عرصه ی خون و شرفبانگ بر آورده شرف ، لاتَخَفای غم دل خوانده بگو یا حسینتشنه جگر مانده ، بگو یا حسیننام حسین است به دل جان دهدحضرت زهراست که فرمان دهدخون جگران را ز رهِ یاوریحضرت زهراست کند مادریآن که به قلب همه مَرهَم گذاشتآه که خود بازوی مجروح داشتوای ، خزان از غم او باغ ماستپهلوی بشکسته ی او داغ ماستدستِ ستم بابِ جسارت گشودچهره ی نورانی او شد کبوداین که به دل خونِ جگر آ, ...ادامه مطلب

  • شعرخاقانی در مدح حضرت محمد مصطفی(ص)

  • این قصیده در بسیاری از سایتهای معتبر و معروف بطور ناقص آمده و اتفاقا در حالی که نوشته‌اند در مدح پیامبر(ص)، ولی متأسفانه ابیاتی که در مدح آن حضرت است را نیاورده‌اند، لذا از دیوان خاقانی به تصحیح دکتر سید ضیاء الدین سجادی، که بهترین مرجع اشعار خاقانی است این قصیدۀ ارزشمند کاملاً در اینجا نقل گردید:عشق بهین گوهری‌ست، گوهر دل کان اودل عجمی صورتی‌ست، عشق زبان دان اوخاصگی دست راست بر در وحدت دل استاینکه به دست چپ است داغگه ران اوتا نکنی زنگ خورد آینهٔ دل که عشقهست به بازار غیب آینه گردان اوعقل جگر تفته‌ای است، همت چرب آخوری استجرعه‌ خور جام عشق، زلّه کش خوان اواز خط هستی نخست نقطهٔ دل زاد و بسلیک نه در دایره است نقطهٔ پنهان اورهرو دل ایمن است از رصد دهر از آنککمتر پروانه‌ای‌ست دهر ز دیوان اودل به رصد گاه دهر بیش بها گوهری‌ستدخل ابد عُشر او فیض ازل کان اولیک ز بیم رصد در گلش آلوده‌اندتاز گل آید برون گوهر رخشان اودل چو فرو کوفت پای بر سر نطع وجوددهر لگد کوب گشت از تک جولان اونیست ازین آب و خاک ز آب و هوائی است دلکآتش بازی کند شیر نیستان اوای شده بر دست تو حلهٔ دل شاخ شاخهم تو مُطرّا کنان پوشش ایوان اویوسفی آورده‌ای در بُن زندان و پسقفل زر افکنده‌ای بر در زندان اوحوروشی را چو مور زیر لگد کشته‌ایپس پر طاووس را کرده مگس ران اوخوش نبود شاه دل اسب گلین زیر رانرخش به هرّای زر منتظر ران اودل که کنون بیدقی‌ست باش که فرزین شودچونکه به پایان رسد هفت بیابان اوشمه‌ای از سرّ دل حاصل خاقانی استکز سر آن شمّه خاست جنبش ایمان اودل به در کبریاست شحنۀ کارش که اوخاک در مصطفاست نایب حسّان اوگر جگرش خسته شد از فزع حادثاتنعت محمد بس است نشرۀ درمان اوقابلۀ کاف و نون، طاها و یاسین که هستعاقلۀ کاف و لام طفل , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها