این سواران کیستند؟ انگار سر میآورنداز بیابان بلا گویا خبر می آورنداین گلوی کوچک انگاری که راه شیری استاین سواران، کهکشان با خود مگر میآورند؟تخته خواهد کرد بازار شما را، شامیان!این که بی پیراهن و بی بال و پر میآورندهم عمو میآورند و هم برادر، حیرتا!هم پدر میآورند و هم پسر میآورندآشنا میآید آری این گل بالای نیهر چقدر این نیزه را نزدیک تر میآورندتا بگردد دور این خورشیدهای نیمه شبماه را نامحرمان از پشت سر میآورندبس که بر بالای نی شیرین غزل سر دادهایمن که میپندارم اینان نی شکر میآورندزنبق هفتاد و یک برگم! به استقبال توخیزران میآورند و تشت زر میآورندسعیدبیابانکی
نقد:۱.درست است که گلوی نوزاد محل عبور شیر است اما با راه شیری نسبتی ندارد.
۲.سر بریده را با پیراهن نمی آورند که بتوان گفت بی پیراهن آورده اند.
۳.ابرازتردید در "آشنامی آید..."برای خواهری که می داند سربرادر بالای نیزه است جایی ندارد
۴.آوردن ماه از پشت سر مبهم است
۵."بر"و"بالا"هر دو یک معنی دارند و درکنارهم آمدن جایی ندارد
۶.عبارت"زنبق هفتادویک برگ"مبهم است
۷."تشت زر"چه ویژگی و خاصیتی می تواند در به استقبال آمدن داشته باشد
مجمع ستايشگران حریم ولايت ...
ما را در سایت مجمع ستايشگران حریم ولايت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : amoozeshmaddahia بازدید : 137 تاريخ : شنبه 11 آذر 1396 ساعت: 20:27