اشعارعیدغدیر مخصوص مداحی

ساخت وبلاگ

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

(علي اصغر انصاريان)

 

شور عشقت به دل، زوال نداشت

آینه غیر تو خیال نداشت

بهتر و برتر از وجود خودت

مظهری ذات ذوالجلال نداشت

زادگاهت نبود اگر کعبه

کعبه بر سینه اش مدال نداشت

گر که حبل المتینیِ تو نبود

هیچ کس تا خدا وصال نداشت

ای تمامیّت نِعَم با تو

بی تو دین خدا کمال نداشت

تا به عشق تو مبتلا گشتم

با غدیر خُم آشنا گشتم

برکه ای بود و مثل دریا شد

با تو این بادیه مُصفّا شد

از جهاز شتر برای رسول

منبری مثل نور برپا شد

گفت: ای حاجیان بیت الله

از خدا وحیِ تازه اِنشا شد

بر هر آنکس که نَفس من أولی است

این علی سرپرست و مولا شد

پس دعا کرد والِ مَن والاه

با علی هرکه هست آقا شد

باز فرمود: عادِ مَن عاداه

بی علی هرکه هست رسوا شد

با علی باش پادشاهی کن

بی علی باش هر چه خواهی کن

 

****

ميلاد عرفان پور

مرا آب و گِل از خُمِّ غدیر است

وجودم از ولایت ناگزیر است

سری دارم كه بر دامان زهراست

دلی دارم كه در بند امیر است

****

حاج غلامرضا سازگار

ز مصر نور به کنعان دل بشیر آمد

هلا تمامی پیغمبران! غدیر آمد

به گوش جان علی‌دوستان چو آیۀ وحی

بشارت از طرف داورِ قدیر آمد

علی که نفْس رسول است بر رسول خدا

وزیر بود که بار دگر وزیر آمد

امام عالم خلقت دوباره گشت امام

امیرِ پیشتر از انبیا، امیر آمد

سرود تازۀ روح الامین مبارک باد

نزول آیـۀ اکمـال دین مبارک باد

تبارک الله از این عید، عید خلق و خدا

که حق و باطل از یکدگر شدند جدا

ولادت دگرِ انبیا بوَد این عید

ولادت علی است و ائمه و شهدا

فرشتگان به علی دست می‌دهند که تو

امام و رهبر مایی به غیر تو ابدا!

تمام خلق جهان جن و انس و حور و ملک

نمی‌زنند علی را دگر به نام صدا

تمام خطبه به نام غدیر می‌خوانند

به اتفـاق علـی را امیر می‌خوانند

غدیر گوشه‌ای از حوزۀ نظام علی است

غدیر سکۀ سرخ خدا به نام علی است

غدیر بال و پر شیعه در عروج به حق

غدیر جلوه‌ای از نور مستدام علی است

غدیر حج علی‌دوستان به دور علی

غدیر قبلۀ دل، مسجدالحرام علی است

غدیر مهر قبولی به نامۀ اعمال

غدیر کوثر فیضِ خدا به جام علی است

غدیـر آرزوی انبیاست از آدم

غدیر عید کمالِ پیمبر خاتم

****

محمودژوليده

هر صبح که با نام تو آغاز شود

در سینه نزول رحمت احراز شود

یا رب تو گواهی که ز یک بسم الله

صد ره به محمد و علی باز شود 

*****

ايوب پرندآور

 

تا كه از آن جمعیت بردارد این اكراه را

دست بالا برد تا بالا بگیرد ماه را

اِن یكادی خواند و بی تاثیر كرد آن لحظه ها

آتش چشم حسود چند تن بدخواه را

ظهر داغی بود و گرما بود و خورشید حجاز

از نهاد دشت بیرون می كشانید آه را

دست بالا برد تا آن آیه را نازل كند

یا گذارد بر سر هر سوره بسم‌الله را

ناگهان تكلیف روشن شد جهان معنا گرفت

در زبان آورد وقتی جمله‌ای كوتاه را

خنده‌ای زد تا فضا را لحظه ای خوشبو كند

از دهانش ریخت عطر وال من والاه را

ماه را بالاتر از بالاتر از بالا گرفت

تا كسی شب در بیابان گم نسازد راه را

در میان بغض‌های خویش پنهان كرده بود

عرض تبریك سیاه عده ای گمراه را

دفتری برداشت اسم دوستان را ثبت كرد

آخر دفتر اضافه كرد اسم چاه را

*****

فاطمه ناني زاد

آسمان غرق هیاهوست به کف، دف دارد

این خبر شور به پا کرده ،بزن! کف دارد

آنقدر بوسه به دستش به خدا شیرین است

که در این غلغله نوبت شدنش صف دارد

دشت هم در قدمش شعر مقفی شده است

آفتاب از هیجان نور مُردف دارد

از همان لحظه که خُم در پی خُم رنگین شد

خبرش رفت به دریا، که به لب کف دارد

در بیابان طلب گر چه ز هر سو خطری ست

دل من در طلبش شوق مضاعف دارد

*****

حسن لطفي

 

دل ها اگر که بال برای تو می زنند

هر شب سری به سمت سرای تو می زنند

جبریل می شوند تمام کبوتران

وقتی که بال و پر به هوای تو می زنند

از وصله های کهنۀ نعلین خاکی ات

پیداست سر به سوی خدای تو می زنند

هر شب فرشته ها که به معراج می روند

دستی به ریشه های عبای تو می زنند

بینند اگر خیال تو را بت تراش ها

تا روز حشر تیشه برای تو می زنند

بر سینه ام نوشته خدا والی الولی

یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی

وقتش رسیده تا که زمین امتحان دهد

وقتش رسیده تا که زمان را تکان دهد

فصل ظهور نفس رسالت رسیده است

می خواهد از خدای به گامش توان دهد

باید سه روز صبر کند در غدیر خم

تا که به روی منبری از دل اذان دهد

می خواست حق که عین نبی را عیان کند

می خواست حق که دست خودش را نشان دهد

شوری میان عرصه ی محشر بلند شد

دست علی به دست پیمبر بلند شد

وقتی غضب کند همه زیر و زِبر شوند

جنگ آوران معرکه ها در به در شوند

وقتی غضب کند همه در خاک می روند

گیرم که صد سپاه بر او حمله ور شوند

چشمش اگر به پهنۀ میدان نظر کند

گردن کشانِ دهر همه بی سپر شوند

از ضرب ذوالفقار، خدا فخر می کند

سرهای بی شمارِ جدا بیش تر شوند

فرقی نمی کند که یسار است یا یمین

آن قدر سر زند که دو سر، سر به سر شوند

این مرد تکیه گاه نبرد پیمبر است

این شیر، شیر حضرت حق است حیدر است

سر می دهیم و از درتان پر نمی زنیم

موجیم و سر به ساحل دیگر نمی زنیم

وقتی که حرف؛ حرف ولایت مداری است

ما دم ز غیر، تا دم آخر نمی زنیم

وقتی که امر نائبتان فرضِ جان ماست

سنگ کسی به سینۀ باور نمی زنیم

فصل بصیرت است به جز با لوای او

حتی قدم به صحنۀ محشر نمی زنیم

ما را فقط به پای ولایت نوشته اند

ما سینه پای بیرق دیگر نمی زنیم

با ذوالفقار و نام علی پا گرفته ایم

ما درس خود ز مکتب زهرا گرفته ایم

عطری بده که غنچۀ نیلوفرم کنی

تا در حضور خویش شبی پرپرم کنی

اصلاً مرا نگاه تو در صبح روز عهد

پروانه آفرید که خاکسترم کنی

دُرّ نجف دلم شده شاید به دست خویش

روزی مرا بگیری و انگشترم کنی

من را جلا بده که تو را جلوه گر شوم

بهتر همان که آینهٔ دیگرم کنی

همراه ظرف خالی شیر آمدم که باز

دستی کشی به روی سرم سرورم کنی

آقا نظر به چشم تر مادرم نما

بوی محرم آمده عاشق ترم نما

****

ميثم مؤمني نژاد

جبریل از آسمان تبسُّم آورد

شیرینی دین برای مردم آورد

نعمت ز ولایت علی بهتر چیست؟

والله  که «أتممت علیکم» آورد

×××

در آینه مهر و مه شکوفایی کرد

دستان علی بلند بالایی کرد

آن روز خداوند خودش مردم را

از سورۀ مائده پذیرایی کرد

*****

هادي جانفدا

باید به همان سال دهم برگردیم

با بیعت در غدیر خم برگردیم

تا سوز عطش نکشته ما را باید

تا برکۀ اکملت لکم برگردیم

***

دور و بر نور را که خلوت دیدند

انکار تو را چقدر راحت دیدند

این کوردلان تو را ندیدند اگر

یک عمر فقط از تو کرامت دیدند

****

محمدهاشم وفائي

عطر گُل

برخیز و به گلشن ولایت رو كن

با آل علی و آل احمد خو كن

در روز غدیر خم وجود خود را

با عطر گل محمّدی خوشبو كن

×××

افضل اعیاد

امروز كه روز بیعت و امداد است

از پنجهٔ غم دل همه آزاد است

در منزلت و فضیلت عید غدیر

فرمود نبی كه افضل اعیاد است

*****

مهدي نظري

تا ملائک همگی دور علی چرخیدند

حاجیان را ز ارادت به علی سنجیدند

حاجیانی که همگی منتظر حق بودند

در بر احمد مختار علی را دیدند

با نفس های علی باز خدا ساخت بهشت

چون که از برکت حیدر همه را بخشیدند

مثل نقلی روی دستان پر از لطف نسیم

اختران را طرف عرش خدا پاشیدند

تا که دستان علی را به هوا بُرد نبی

دست او را همه ی آینه ها بوسیدند

آسمان ها همگی خم شده و مثل زمین

روی خود را به کف پای علی ساییدند

زائرانی که ز اخلاص به او رو کردند

کوثر از دست خود فاطمه می نوشیدند

یا علی بود که از عرش خدا می بارید

نور مولا به سر ثانیه ها می بارید

عاشقان تو علی دل که به دریا بزنند

این محال است که در شیعِگی ات جا بزنند

بارها خواستهٔ قلب بهشت این بوده

مثل ایوان تو در جنّت الاعلی بزنند

عده ای که رخ ایوان شما را دیدند

قید دیدار جنان حین تماشا بزنند

قصد کردند ملائک همه در عید غدیر

پرچم عشق تو را بر سر دل ها بزنند

امر و دستور خدا بوده که باید عالم

بوسه بر خاک در حضرت مولا بزنند

کاش می شد بشوم فرش حریم تو علی

تا که زوّار تو بر فرق سرم پا بزنند

مردمانی که به دنبال خدا می گردند

باید آقا که در بیت شما را بزنند

از غدیر تو به معراج رسیدیم علی

کوثر از دست تو یک جرعه چشیدیم علی  

*****

وحيدقاسمي

در ظهر غدیر تا كه موسای نبی

بوسه به رخ منور هارون زد

چشمان حسودان و بخیلان عرب

از شدت غم، از حدقه بیرون زد

 

از مشرق دست های پر مهر نبی

خورشید ولایت و امامت تابید

با شوق ملائك همه فریاد زدند

« تا كور شود هر آن كه نتواند دید»

 

فرمود نبی به امر معبود ودود

بر امت من علی امام است امام

این مژده ی من به شیعیانش، دوزخ

بر شیعه ی مرتضی حرام است حرام

 

گُل كرد سپیده ی تبسم به لبش

تا آیه ی «اكملتُ لكُم» نازل شد

فرمود: خوشا به حالتان ای مردم

با حُب علی دین شما كامل شد

 

فرمود خدا ولایت حیدر را

بر آدم و نسل بعد او واجب كرد

در روز ازل كلید فردوسش را

تقدیمِ علی بن ابی طالب  كرد

 

فرمود: برادرم علی مَحرم ماست

از عالم غیب مثل من آگاه است

قرآن چه قدر مدح و ثنایش را گفت!

او نقطه ی زیر باء بسم الله است

 

سيدمجتبي شجاع

تو دین مرا اگر چه یاری کردی

 در مکتب عشق جان نثاری کردی

 ابلاغ ولایت علی گر نکنی

 انگار نه انگار که کاری کردی

×××

با عشق علی ستاره بر می گردد

 خورشید به یک اشاره بر می گردد

 بر مرده اگر محب حیدر بدمد

 جانش به تنش دوباره بر می گردد

×××

 در سفره عسل اگر که باشد بهتر

 شعر تو غزل اگر که باشد بهتر

 اظهار محبت علی ای دل من

 همراه عمل اگر که باشد بهتر

×××

 آدم پی شور و شر نباشد بهتر

 دل بسته سیم و زر نباشد بهتر

 گر عشق علی کسی ندارد در سر

 آن سر به تنش اگر نباشد بهتر

×××

  شاید که کمی سوز به آهت بدهند

 در دهر کمی حشمت و جاهت بدهند

 اما دگر این امر محال است محال

 بی حب علی بهشت راهت ندهند

 

 

 

مجمع ستايشگران حریم ولايت ...
ما را در سایت مجمع ستايشگران حریم ولايت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amoozeshmaddahia بازدید : 133 تاريخ : دوشنبه 29 شهريور 1395 ساعت: 9:59