| ای از پی آشوب ما از رخ نقاب انداخته | | لعل تو سنگ سرزنش بر افتاب انداخته | |
| مه با خیال روی تو، گمگشته اندر کوی تو | | شب با جمال موی تو، مشکین حجاب انداخته | |
| ای عاقلان را بارها بر لب زده مسمارها | | وی خستگان را خارها در جای خواب انداخته | |
| ای کرده غارت منزلم آتش زده آب و گلم | | زلف تو در حلق دلم مشکین طناب انداخته | |
| زان نرگس جادو نسب جان مرا بگرفته تب | | خواب مرا هم نیم شب بسته به آب انداخته | |
| دل بر خسی بگماشتی کز خاک ره برداشتی | | خاکی دلم بگذاشتی در خون ناب انداخته | |
| چون چنگ خود نوحهکنان مانند دف بر رخ زنان | | وز نای حلق افغانکنان بانگ رباب انداخته | |
| ز آسیب دست دلبرش نیلی شده سیمین برش | | سیارها نیلوفرش بر افتاب انداخته | |
| ای خوش به تو ایام ما بر دفتر تو نام ما | | مدح تو اندر کام ما ذوق شراب انداخته | |
| خاقانی دلسوخته با جور توست آموخته | | در دل عنا افروخته، جان در عذاب انداخته |
موضوعات مرتبط: امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) ، انجمن ادبی مداحان
مجمع ستايشگران حریم ولايت ...
ما را در سایت مجمع ستايشگران حریم ولايت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : amoozeshmaddahia بازدید : 90 تاريخ : پنجشنبه 27 بهمن 1401 ساعت: 11:25