خاطرات سفرمداحی «شهراب»

ساخت وبلاگ

خاطرات سفرمداحی «شهراب»

(دوم تا ششم مرداد1402 شمسی، برابر با ششم تا دهم محرم1445 قمری) .من در این سفر تقریباً 47 ساله بودم.

شهراب، یکی از روستاهای بزرگ استان مرکزی است که به قول اهالی آن، قرار است به بخش تبدیل شود، اقلیمِ مذهبی‌نشینی که چند مسجد و چند هیئت خوب دارد. این روستا در نزدیکی کنگران و آشتیان قرار دارد و بزرگترین شهر و استانی که با آن ارتباط دارد تفرش و استان مرکزی(اراک) است و با تهران حدود 270 کیلومتر یا سه ساعت فاصله دارد. بیشتر افرادی که در هیئت‌های دهۀ اول محرم و آن هم در تاسوعا و عاشورای حسینی شرکت می‌نمایند معمولاً از تهران می‌آیند، بنابراین با شیوۀ عزاداری‌های مرکز کشور آشنا هستند. نام این هیئت «شهدای شهراب» بود و هیئتی که در مجاور آن برگزار می‌شد «شاهزاده علی اصغر(ع)» نام داشت. شاهزاده علی اصغر(ع) نام امام‌زاده‌ای است که حرم و بارگاه زیبایی در شهراب داشت.

یادوارۀ شهدای شهراب

شهراب 27 شهیدِ پرافتخار به انقلاب تقدیم نموده و هرسال قرار دارد که در دهۀ اوّل محرم، طی مراسمی که مهمانان آن، ویژه و از مسئولین بلند پایۀ دولتی و نظامی هستند از آنها تجلیل نماید، لذا صدا و سیمای استان مرکزی، این برنامه را پوشش می‌دهد و ضبط و پخش می‌نماید.

هزینه‌های برپایی عزاداری

هزینه‌هایی که صرف افزوده‌های مراسم عزاداری، همچون برپایی داربست، چادر برزنتی، تهیۀ سیستم صوت حرفه‌ای، چراغانی، بنر و پرچم‌های تزیینی، پارچه‌های مشکی، دعوت از مداح مهمان، پذیرایی به سبک شهری از قهوه و چای و شربت و غذاهای چلوکباب و خورشت‌های قیمه و قورمه و...می‌شود همه از اهالی تهران‌نشین اختصاص می‌یابد. اهالی همیشگی، خود می‌گویند که آن‌قدر هزینه‌ای برای صرف چنین خرج‌هایی نمی‌نمایند و درآمد اهالی این روستا نیز آن‌قدر نیست که بتواند صرف چنین مراسمی که حدود بیش از یک میلیارد تومان شده بشود. جلسات هماهنگی و برنامه‌ریزی این مراسم نیز معمولاً در تهران برگزار می‌گردد. مثل این می‌ماند که گروهی در تهران قصد نموده‌اند که اردویی در یک جای خوش آب‌وهوا برگزار نمایند و خودشان پول روی هم بگذارند و آن را به یک هیئت مدیره که اعضای آن از خودشان هستند تحویل دهند تا آنها این مراسم را برگزار نمایند و بقیه از مرد و زن و کودک و نوجوان و خانواده‌ها شرکت‌کننده باشند. البته اهالی روستا نیز در آن مراسم شرکت دارند که تقریباً از نوع پوشش لباس و شرکت منظم آنها در نماز جماعت‌ها در مساجد مشخص بود که چه کسانی بودند. وقتی هر شب مراسم تمام می‌شود همه به منازل خویش می‌روند و هریک خانه‌ای در شهراب دارد که برخی فقط هر چند وقت یکبار به آن سر می‌زنند و درختان میوۀ خود را آبیاری و از آنها برداشت می‌نمایند. مداح مهمان نیز یک میزبان دارد که به خانۀ ایشان می‌رود و در آنجا ساکن است.

نوع عزاداری شهراب

مراسم عزاداری غالب در شهراب، به غیر از مرثیه‌خوانی، زنجیرزنی و سینه‌زنی است و آن‌هم به شیوه‌هایی که مرسوم است. از محلی که برای برگزاری مراسم اختصاص داشت دسته شروع به حرکت می‌نماید و به اطراف در مسیرهایی از پیش تعیین شده می‌رود. شب‌های هشتم و تاسوعا و عاشورا و روزهای تاسوعا و عاشورا، مراسم بصورت زنجیرزنی و غیر از آن بصورت سینه‌زنی است. شیوۀ زنجیرزنی در شهراب مانند مناطق دیگر و بصورت معمول است، ولی در پایان و جلوی بعضی هیئت‌ها و داخل بعضی مساجد اطراف، بصورت دوزنجیره با دو دست زنجیر می‌زنند که نوحه‌خوان باید قدری محکم‌تر بخواند. سینه‌زنی بصورت ایستاده و واحدتند برگزار می‌شود. در شام غریبان بیشتر بصورت دودمه سینه‌زنی می‌کنند و در محل هیئت با دو دسته می‌گردند و سینه می‌زنند.

وضعیت آب شهراب

آب از حدود ساعت 8 صبح تا 4 بعداز ظهر بصورت لوله‌کشی در اختیار اهالی است و در غیر از آن قطع می‌شود، بنابراین باید در ساعاتی که آب هست به اندازۀ کافی در ظروف پلاستیکی و منبع‌های بزرگ، آب شرب و بهداشتی ذخیره گردد.

روحانیِ شهراب

مسجد جامع شهراب در کنار هیئت قرار دارد و امام جماعت محترم آن در منزلی روبروی مسجد ساکن است و برنامه‌های مذهبی کل سال اعم از سخنرانی و مرثیه‌خوانی پس از آن را به عهده دارد. این روحانی اهل مدارا است و حرف اهالی را می‌شنود و با مهربانی پاسخ می‌دهد. در ابتدا یکی از برنامه‌های هیئت، سخنرانی است که در خارج از مسجد و محوطۀ جلوی مسجد که با داربست و چادر مسقف شده و در جایگاهی که برای اجرای سخنران و مداح در نظر گرفته شده توسط ایشان برگزار می‌شود. در دستۀ عزاداری، اولین نوحه‌خوانی که می‌خواند و عزاداران زنجیر می‌زنند و حرکت می‌نمایند هم‌ایشان است.

تعزیه‌خوانی در شهراب

تعزیه‌خوانی از گذشته‌های دور در این خطه برگزار می‌شده است و معمولاً تعزیه‌خوان‌ها و حداقل برگزارکنندگان اصلی آن از کسانی بودند که بطور موروثی به این امر همت می‌گماردند. رهبر تعزیه شخصی است که پدر و اجدادش، مسئولیت این مهم را برعهده داشته است. او روز قبل و صبح آن روزی که قرار است بعداز ظهر آن حدود ساعت چهار، تعزیه برقرار شود از عده‌ای از اهالی، از کوچک و بزرگ آقایان که معمولاً در سال‌های گذشته نیز هر کدام یکی از نقش‌های موافق یا مخالف را برگزار می‌نمایند درخواست می‌نماید که یکی از نسخه‌ها یا دفترچه‌های شعری که قرار است بخواند را تحویل بگیرد و چند بار تمرین نماید و بعد در تعزیه بخواند. نقش زنانی مثل حضرت زینب(س) و حضرت سکینه(س) را هم آقایان اجرا می‌نمایند که مشخصۀ آنها از جهت لباس این است که یک لباس مشکی می‌پوشند و پارچۀ مشکی به سر می‌بندند. موافق خوان‌ها از امام حسین(ع) و حضرت علی اکبر(ع) و... لباس سبز و مخالف خوان‌ها از عمرسعد و شمر و... لباس قرمز در بر می‌نمایند. هر تعزیه مثل تعزیۀ حضرت علی اکبر(ع) یا امام حسین(ع) تقریباً سه ساعت طول می‌کشد.

نکاتی که یک مداح باید درصورت دعوت به شهرهای دیگر درخاطر داشته باشد:

دلیل دعوت مداحان از نقاط دیگر کشور، مواردی همچون تنوع و تقویت در برنامه‌های عزاداری است؛ اما باید مداحانی که به چنین جاهایی دعوت می‌شوند به خاطر داشته باشند که ممکن است رسوم و شیوه‌های عزاداری خاصی از سال‌ها قبل در آنجا نهادینه شده باشد که مداحانی که با آن آشنا هستند و احتمالاً آن سبک‌ها را پایه‌ریزی کرده‌اند و مردم با آن وفق پیدا نموده‌اند می‌توانند بخوبی از پس آنها برآیند. معمولاً مداحان ثابت و قبلی هیئت، اشعار و نوحه‌های خاصی چه ضعیف و چه قوی در اختیار دارند که مردم با آنها سازگارند و به آن اشعار، عکس‌العملِ احساسی نشان می‌دهند، لذا مداح مهمان، باید با هوشمندی و به سرعت، خود را با وضعیت موجود تطبیق دهد و همچنین به روش‌های کلی، مثل مرثیه‌خوانی و نوحه‌خوانی نیز بپردازد. ممکن است اهالی، مثلاً به واحدخوانی بیشتر علاقه نشان دهند، بنابراین بهتر است به همان شیوه عمل شود و شیوه‌های نو، کنارگذاشته شوند.

خاطره مرثیه‌

شب اول مراسم که شب هفتم بود و مرثیۀ حضرت علی اصغر(ع) خوانده می‌شد، نام «شهراب» مرا به خود واداشت که عجب! اینجا شهرِ آب، نام‌گذاری شده و امشب هم شب مرثیۀ عطش است و چه خوب است برای این مضمون جدید شعری بگویم و این‌طور سرودم که بحمدالله مورد استقبال روحانی و افراد فرهیختۀ آنجا قرار گرفت:

با ذکر حسین، بس که بی تاب شدیم

از روضۀ تشنگی، همه آب شدیم

صد شهر دلیم و اشکها می باریم

یک رود شدیم و بحر «شهراب» شدیم

«صدشهر دلیم» و «یک رود شدیم» به این خاطر بود که اگر یک هیئت تشکیل می‌شود جز: نیت خیر، وحدت، همدلی، همبستگی و ازخودگذشتن، چیزی نمی‌تواند عامل نگاهداشت آن گردد.

والسلام

مجیدطاهری

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۴۰۲/۰۷/۱۶ساعت 23:57&nbsp توسط مجیدطاهری  | 

مجمع ستايشگران حریم ولايت ...
ما را در سایت مجمع ستايشگران حریم ولايت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amoozeshmaddahia بازدید : 35 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 16:19