شعر پس از عاشورا و نقد

ساخت وبلاگ
این سواران کیستند؟ انگار سر می‌آورند
از بیابان بلا گویا خبر می آورند

این گلوی کوچک انگاری که راه شیری است
این سواران، کهکشان با خود مگر می‌آورند؟

تخته خواهد کرد بازار شما را، شامیان!
این که بی پیراهن و بی بال و پر می‌آورند

هم عمو می‌آورند و هم برادر، حیرتا!
هم پدر می‌آورند و هم پسر می‌آورند

آشنا می‌آید آری این گل بالای نی
هر چقدر این نیزه را نزدیک تر می‌آورند

تا بگردد دور این خورشیدهای نیمه شب
ماه را نامحرمان از پشت سر می‌آورند

بس که بر بالای نی شیرین غزل سر داده‌ای
من که می‌پندارم اینان نی شکر می‌آورند

زنبق هفتاد و یک برگم! به استقبال تو
خیزران می‌آورند و تشت زر می‌آورند

سعیدبیابانکی

نقد:۱.درست است که گلوی نوزاد محل عبور شیر است اما با راه شیری نسبتی ندارد.

۲.سر بریده را با پیراهن نمی آورند که بتوان گفت بی پیراهن آورده اند.

۳.ابرازتردید در "آشنامی آید..."برای خواهری که می داند سربرادر بالای نیزه است جایی ندارد

۴.آوردن ماه از پشت سر مبهم است

۵."بر"و"بالا"هر دو یک معنی دارند و درکنارهم آمدن جایی ندارد

۶.عبارت"زنبق هفتادویک برگ"مبهم است

۷."تشت زر"چه ویژگی و خاصیتی می تواند در به استقبال آمدن داشته باشد

مجمع ستايشگران حریم ولايت ...
ما را در سایت مجمع ستايشگران حریم ولايت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amoozeshmaddahia بازدید : 136 تاريخ : شنبه 11 آذر 1396 ساعت: 20:27