این قصیده در بسیاری از سایتهای معتبر و معروف بطور ناقص آمده و اتفاقا در حالی که نوشتهاند در مدح پیامبر(ص)، ولی متأسفانه ابیاتی که در مدح آن حضرت است را نیاوردهاند، لذا از دیوان خاقانی به تصحیح دکتر سید ضیاء الدین سجادی، که بهترین مرجع اشعار خاقانی است این قصیدۀ ارزشمند کاملاً در اینجا نقل گردید:
عشق بهین گوهریست، گوهر دل کان او
دل عجمی صورتیست، عشق زبان دان او
خاصگی دست راست بر در وحدت دل است
اینکه به دست چپ است داغگه ران او
تا نکنی زنگ خورد آینهٔ دل که عشق
هست به بازار غیب آینه گردان او
عقل جگر تفتهای است، همت چرب آخوری است
جرعه خور جام عشق، زلّه کش خوان او
از خط هستی نخست نقطهٔ دل زاد و بس
لیک نه در دایره است نقطهٔ پنهان او
رهرو دل ایمن است از رصد دهر از آنک
کمتر پروانهایست دهر ز دیوان او
دل به رصد گاه دهر بیش بها گوهریست
دخل ابد عُشر او فیض ازل کان او
لیک ز بیم رصد در گلش آلودهاند
تاز گل آید برون گوهر رخشان او
دل چو فرو کوفت پای بر سر نطع وجود
دهر لگد کوب گشت از تک جولان او
نیست ازین آب و خاک ز آب و هوائی است دل
کآتش بازی کند شیر نیستان او
ای شده بر دست تو حلهٔ دل شاخ شاخ
هم تو مُطرّا کنان پوشش ایوان او
یوسفی آوردهای در بُن زندان و پس
قفل زر افکندهای بر در زندان او
حوروشی را چو مور زیر لگد کشتهای
پس پر طاووس را کرده مگس ران او
خوش نبود شاه دل اسب گلین زیر ران
رخش به هرّای زر منتظر ران او
دل که کنون بیدقیست باش که فرزین شود
چونکه به پایان رسد هفت بیابان او
شمهای از سرّ دل حاصل خاقانی است
کز سر آن شمّه خاست جنبش ایمان او
دل به در کبریاست شحنۀ کارش که او
خاک در مصطفاست نایب حسّان او
گر جگرش خسته شد از فزع حادثات
نعت محمد بس است نشرۀ درمان او
قابلۀ کاف و نون، طاها و یاسین که هست
عاقلۀ کاف و لام طفل دبستان او
گیسوی حوّا شناس پرچم منجوق او
عطسۀ آدمشناس شیهۀ یکران او
دوش ملایک بخست غاشیۀ حکم او
گوش خلایق بسفت حلقۀ فرمان او
عقل درختی است پیر منتظر آن کزو
خواهی تختش کنند، خواهی چوگان او
(خاقانی، 1393، ص362-363)
انتشارات زوار.تهران.
مجمع ستايشگران حریم ولايت ...
ما را در سایت مجمع ستايشگران حریم ولايت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : amoozeshmaddahia بازدید : 34 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1402 ساعت: 18:16