#قصیدهغرق گل شد کربلا چون رهگذار زینب استیا که خونین مقتل یار و تبار زینب استقامت موزون اکبر، سرو ناز کربلاستچشمۀ این باغ، چشم اشک بار زینب استگلبن قاسم دهد بر این گلستان خرمییادگار مجتبی، در روزگار زینب استلالۀ عطشان این گلشن، علی اصغر بُوَدشاهد این گفته، قلب داغدار زینب استدر کنار علقمه، سروی مگر آتش گرفتیا سراپا غرقه در خون، جان نثار زینب است؟این گلستانی که پامال سم اسبان شدهجسم و جان احمد و، دار و ندار زینب استبا چنین طوفان گلریزی، چه گل هایی شکفتکس نمیداند، خزان یا نوبهار زینب استتا بیاموزد رقیه، راه و رسم زینبیدر تمام صحنه ها، او هم کنار زینب استگلشن آل خلیل از آتش بیداد سوختعقل در حیرت ازین صبر و قرار زینب استاز اسارت در ره آزادی او را ننگ نیستبلکه فرمان بردن از کفار، عار زینب استخطبه خوانَد چون علی، با آن حیای فاطمییادبود مَشیِ پیغمبر، وقار زینب استنطق کردن در خیابان، بین آن غوغا گرانبا وجود حضرت سجاد، کار زینب استکوفه شد غرق سکوت آنگه که فرمود «اُسکُتوا»رشتۀ جان ها مگر در اختیار زینب است؟یاد بود احتجاج و نطق زهرا تازه شدرنگ قرآن، در کلام زرنگار زینب استحفظ جان حضرت سجاد، از تیغ عدوجلوه ای از روح زهرا، شاهکار زینب استروز عاشورا که شد روشنگر جان بشرسایۀ غم های آن، از شام تار زینب استگشت ظالم عاقبت از تخت عزت سرنگونفتح مظلومان، ز یُمن اقتدار زینب استاین علم های سیاه و، این همه افغان و آهپرچم فتح و، سرود افتخار زینب استوقف باغ کربلا کن چشمۀ اشکت (حسان)چون که این سان وقف کردن، یادگار زینب است✍️حبیب الله چایچیان(حسان)باحذف یک بیتدیوان خلوتگاه راز، ص222-220 + نوشته شده در شنبه ۱۴۰۲/۱۱/۰۷ساعت 8:26  توسط مجیدطاهری | , ...ادامه مطلب
#مدح#مثنویباز گویم راز دل با فاطمه یا محمّد، یا علی، یا فاطمه اسم اعظم راز اسماء شماست اولین حرف الفبای شماست اهل دل چون نامه انشاء می کنند ابتدا با نام زهرا می کنند نام زهرا عقده از دل می برد کشتی دل را به ساحل می برد خلقت عالم پی تشریف اوست چهار دفتر، دفتر توصیف اوست فیض بخش اولین و آخرین نور چشم رحمة للعالمین کعبه سنگی از نشان خانه اش راز کوثر اشک دانه دانه اش زیر پا فرش از حصیر انداخته متکا از لیف خرما ساخته هر رسولی جرعه نوش جام اوست معنی آیات رحمت نام اوست ای که در عصمت خدا را مظهری تو محمّد در لباس دیگری کوثر و طوبای پیغمبر تویی آفتاب خانه ی حیدر تویی پایگاه وحی و قرآن خانه ات گه تویی شمع و علی پروانه ات گه علی شمع و تویی پروانه اش او جهان را جان تویی جانانه اش پایه های خانه ات ارکان عشق آستانت مرکز فرمان عشق حُسن را سرمایه از آبای توست علم را پیرایه از ابنای توست بر رسولان حکمتت آموزگار بر امامان مصحفت دستور کار خانه ی حق زادگاه شوهرت عرصه ی خون جلوه گاه دخترت سرفرازی چون حسن پرورده ای عشقبازی چون حسین آورده ای خوش بود از روی این دو عالمت این دو گوهر حاصل عمر کَمَت ای شده بر خلقت امکان سبب تو بهشت مصطفایی زان سبب زود بردت در بر احمد خدا تا نباشد از بهشت خود جدا فاطمه ای آنکه قبرت را علی از نظرها ساخته پنهان ولی هر کجا یادت انیس ما بُود تربت گم گشته ات آنجا بُود + نوشته شده در جمعه ۱۴۰۲/۰۹/۱۰ساعت 11:31  توسط مجیدطاهری | بخوانید, ...ادامه مطلب
هر چند نامِ نیک، فراوان شنیدهایمنامی، به باشکوهی زینب، ندیدهایمارث از دلِ شجاع تو بردهست، یا علی!نامش گره به نام تو خوردهست، یا علی!پیوندِ عقل روشن و بیداریِ دل استشاگردیِ تو کرده، که استادِ کامل استقانونِ عقل و عشقِ جهان را به هم زندوقتی عقیلةالعرب از عشق، دم زندزینب به بند، بندگی یار میکندگیراست زلفِ یار و گرفتار میکنداز چشمِ یار، قامت دلدار، دیدنی است نام حسین، از لب زینب، شنیدنی استآن شیرزن که زینت شیر خدا شودباید امیر قافلۀ کربلا شوداز خطبه، لرزه بر در و دیوار دیدهاید؟غرش، به سبک حیدر کرّار دیدهاید؟زن دیدهاید از همۀ شهر، مردتر؟از هر چه مردِ عشق، بیابان نوردتر؟زن دیدهاید در سخنش، برق ذوالفقار؟بر ذوالجناحِ غیرت و آزادگی سوار؟زن دیدهاید اسوۀ هر مرد و زن شود؟زن دیدهاید مثل علی بتشکن شود؟شد پیشِ حق، دلیلِ مباهات اهل بَیتوقتی که نور چشم علی، گفت: «ما رَاَیت...»با «ما رَاَیت...»، بندگیاش را تمام کردحمدی نشسته خواند و دو عالم قیام کرد«از هر چه بگذری، سخنِ دوست خوشتر است»این دخترت، علی! چه قَدَر، شکل مادر است!هر بار، تا صدا زدهای نام زینبتانگار نام دیگر زهراست، بر لبتزینب، طلوع دیگری از نور فاطمه ستیک جلوه، از حقیقتِ مستور فاطمه ستآن زهرهای که چادرِ زهراست بر سرشناموس کبریاست، شبستانِ معجرشچون حیدر است، شرحِ طناب و اسیریاشچون فاطمه ست، یک شبه، جریان پیریاشروزی که دل، مجاورِ بانوی عشق بودحس کرد، قبر فاطمه هم در دمشق بود#قاسم_صرافان + نوشته شده در شنبه ۱۴۰۲/۰۹/۰۴ساعت 11:42  توسط مجیدطاهری | بخوانید, ...ادامه مطلب
غزّۀ مظلومدهر بپا خاست ، نشستن چراشاخه ی این نخل شکستن چراغزّه در آتش بدنش سوختهباغ و نهال و چمنش سوختهقصّه ای از آتش و خون گفته اندمادر و فرزند به خون خفته اندلشکر ابلیس شده یکّه تازنسل کُشی می کند ابلیس بازحسّ مرا داغ برانگیختهخون مسلمان به زمین ریختهکودک تنها شده ی بی پناهکُشته شد امّا به کدامین گناهاین دلِ مغموم چها دیده استغزّه ی مظلوم چها دیده استکفر مجسّم شده صهیون ببینسرخ شده شاخه ی زیتون ببینآه ببین نقشه ی خصمِ پلیدفاجعه در فاجعه آمد پدیدگرگِ پلید است که انسان کُشَدکفرِ یهود است مسلمان کُشَدآلِ یهود است کزو صبح و شامامّتِ اسلام شود قتلِ عاممنبرِ خون است بخوان ای خطیبنَصْرُمِنَ الله وَ فَتْحٌ قَریبفتح و ظفر جزوِ سپاه شماستنَصْرُمِنَ الله سِلاح شماستگیسوی طفلان همه در خون رهاستغزّه ی ویرانه ببین کربلاستآه چقدر آب و عطش دیده ایمباز درین دایره چرخیده ایمپلک میانداز و ببین در خزانخفته به خون اند همه مادرانداغ به دلها سر و سامان دهدطفل در آغوش پدر جان دهدپنجه ی صهیون که چکد خون ازوزخم شده سینه ی گردون ازوناله ازین خاک به گردون رسیدروی زمین مانده هزاران شهیدای همه دل داده به فتحِ قیامصبر و شکیبایی تان مستدامشعله کشد آهِ جگر سوزتانجلوه کند نهضت پیروزتانحرمله ها تیر به کف آمدندباز پیِ ذبحِ شرف آمدندغزّه بُوَد عرصه ی خون و شرفبانگ بر آورده شرف ، لاتَخَفای غم دل خوانده بگو یا حسینتشنه جگر مانده ، بگو یا حسیننام حسین است به دل جان دهدحضرت زهراست که فرمان دهدخون جگران را ز رهِ یاوریحضرت زهراست کند مادریآن که به قلب همه مَرهَم گذاشتآه که خود بازوی مجروح داشتوای ، خزان از غم او باغ ماستپهلوی بشکسته ی او داغ ماستدستِ ستم بابِ جسارت گشودچهره ی نورانی او شد کبوداین که به دل خونِ جگر آ, ...ادامه مطلب
این قصیده در بسیاری از سایتهای معتبر و معروف بطور ناقص آمده و اتفاقا در حالی که نوشتهاند در مدح پیامبر(ص)، ولی متأسفانه ابیاتی که در مدح آن حضرت است را نیاوردهاند، لذا از دیوان خاقانی به تصحیح دکتر سید ضیاء الدین سجادی، که بهترین مرجع اشعار خاقانی است این قصیدۀ ارزشمند کاملاً در اینجا نقل گردید:عشق بهین گوهریست، گوهر دل کان اودل عجمی صورتیست، عشق زبان دان اوخاصگی دست راست بر در وحدت دل استاینکه به دست چپ است داغگه ران اوتا نکنی زنگ خورد آینهٔ دل که عشقهست به بازار غیب آینه گردان اوعقل جگر تفتهای است، همت چرب آخوری استجرعه خور جام عشق، زلّه کش خوان اواز خط هستی نخست نقطهٔ دل زاد و بسلیک نه در دایره است نقطهٔ پنهان اورهرو دل ایمن است از رصد دهر از آنککمتر پروانهایست دهر ز دیوان اودل به رصد گاه دهر بیش بها گوهریستدخل ابد عُشر او فیض ازل کان اولیک ز بیم رصد در گلش آلودهاندتاز گل آید برون گوهر رخشان اودل چو فرو کوفت پای بر سر نطع وجوددهر لگد کوب گشت از تک جولان اونیست ازین آب و خاک ز آب و هوائی است دلکآتش بازی کند شیر نیستان اوای شده بر دست تو حلهٔ دل شاخ شاخهم تو مُطرّا کنان پوشش ایوان اویوسفی آوردهای در بُن زندان و پسقفل زر افکندهای بر در زندان اوحوروشی را چو مور زیر لگد کشتهایپس پر طاووس را کرده مگس ران اوخوش نبود شاه دل اسب گلین زیر رانرخش به هرّای زر منتظر ران اودل که کنون بیدقیست باش که فرزین شودچونکه به پایان رسد هفت بیابان اوشمهای از سرّ دل حاصل خاقانی استکز سر آن شمّه خاست جنبش ایمان اودل به در کبریاست شحنۀ کارش که اوخاک در مصطفاست نایب حسّان اوگر جگرش خسته شد از فزع حادثاتنعت محمد بس است نشرۀ درمان اوقابلۀ کاف و نون، طاها و یاسین که هستعاقلۀ کاف و لام طفل , ...ادامه مطلب
چه آه جانگدازی داره باباتوی چشماش چه رازی داره بابایه ساعت بعد بچه اش زنده باشهعجب عمر درازی داره بابا__________________ریزریزی ولی عزیزی توچکنم از عبا نریزی تو___________________دنبال صدای دلبرم افتادمبا سر به کنار اکبرم افتادمتا پهلوی نیزه خورده اش را دیدمیک دفعه به یاد مادرم افتادمموضوعات مرتبط: حضرت علی اکبر(علیه السلام) بخوانید, ...ادامه مطلب
کسی از شعر ، از توصیف از اندیشه آن سوتر کسی از دیگران برتر کسی دیگرتر از دیگر کسی بشکوه ، همچو بوقبیس و صور و نور است او نفس گیر است وصف نام او صعب العبور است او به جا مانده است در دوران هزاران رمز و راز از او سخن گفته است در لفافه تاریخ حجاز از او به تکلیف ازل باید برون از وزن و از قالب تمام عمر بنویسم ابوطالب ابوطالب ابوطالب که آرامش گرفت آرام از لحنش نمک گیر است دنیا تا ابد از سفره پهنش ب, ...ادامه مطلب
خورشید جهان تابیتابنده چو مهتابیتو ریحانهٔ عشق وگل گلستانِ اربابیای همهٔ زندگیمون نذرِ یک نگاتخادم دست به سینَتَن کلّ کائناتفاطمهٔ امام حسین جون ما فداتیا رقیّه ثمر حسین قمر حسین جگر حسینیا رقّیه گل , ...ادامه مطلب
یکی از متنهای عربی که در قرن هفتم برای اظهار ارادت به پیشگاه حضرت زهرا(صلوات الله علیها) نوشته شده و در سالیان اخیر رواج یافته و برخی از مداحان محبوب ما نیز آن را در آغاز مراسم تلاوت می کنند حاوی عبار, ...ادامه مطلب
این شعر به اشتباه به نام افراد دیگر منتشر شده است و ما صحیح آن را آوردیم:شده عالمی مُنوّر ز طلوع نور زهراکه جمال حق نمایان شده با ظهور زهرابه حریم قدس او ره نبرد به جز محمدکه جواب لن ترانی شِنَوَد ز ط, ...ادامه مطلب
به بهانه ی درگذشت شاعر این شعر ، مرحوم زرويي در وصف قمر بني هاشم(علیه السلام): شراره میکشدم آتش از قلم در دستبگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟قلم که عود نبود،آخر این چه خاصیتی ستکه با نوشتن نامت شود م, ...ادامه مطلب
کمک برای دیدنم از نور ماه می گیرمز نور چشم علی قوت نگاه می گیرماثر نهاده به بینایی ام چنان سیلیحسین را ز حسن اشتباه می گیرم(سعید خرازی), ...ادامه مطلب
مدیروبلاگ:حاج مجیدطاهریمدرس دوره های آموزش مداحیمرکزآموزش مداحی ولایت***تألیفات:1-کتاب روایت و نقد مداحی2-کتاب قوافی مداحی(مداحی از نگاه ادبیات فارسی)3-کتاب آموزش مداحی(2جلد)4-کتاب حافظ مداحی(ابیات کاربردی حافظ در مداحی)5-کتاب پیام آوران بهشت(کتاب آموزشی روضه خوانان)6-دفتر برنامه ریزی تحصیلی7-اشعارونوحه های ایام فاطمیه(سلام الله علیها)*****فعالیتها:1-قریب به سی سال نوکری اهل البیت(علیهم السلام)2-مدیر رسمی روابط عمومی خانۀ مداحان کشور3-مدیر رسمی آموزش خانۀ مداحان کشور(برادران و خواهران)4-مدیر و مؤسس مرکزآموزشی مداّحی ولایت ( با مجوز رسمی از سازمان تبلیغات اسلامی)5-مدیر و مؤسس مرکز آموزشی شیخ صدوق-ابن بابویه-ره-( تحت نظر سازمان اوقاف و امور خیریۀ تهران و سازمان تبلیغات اسلامی)6-طرّاح دوره های آموزش مداحی(14 دوره) به در خواست سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران جهت اجرا در فرهنگسراها و خانه های فرهنگ و ارائه به کل کشور7-مدیر و مؤسس انجمن ادبی خانۀ مداحان کشور و انجمن ادبی مداحان8-مربّی و داور مسابقات مدّاحی آموزش و پرورش تهران9- فارغ التحصیل از دانشگاه علامۀ طباطبایی10-مداح رسمی سازمان حجّ و زیارت -----------------------موضوعات تخصصی مداحی1-منبر خوانی2-مرثیه خوانی3-نوحه خوانی4-دعاخوانی5-ختم خوانی6-عروسی خوانی7-مولودی خوانی8-کاروان خوانی9-علی خوانی10-مزارخوانی11-همایش خوانی12- روضه خوانی1, ...ادامه مطلب
نمی گویم ز نوک نیزه با خواهر تکلم کن نگاهت پاسخ من داد، بر طفلت ترحم کن اگر چه غنچه ی بی آب، هرگز نشکفد اما در فردوس,زبانحال ...ادامه مطلب
طبقه بندی: حضرت علی اصغر(علیه السلام)، | بست بر روی سر عمامۀ پیغمبر رارفت تا بلکه پشیمان بکند لشکر را من به مهمانی تان سوی شما آمدهام یادتان نیست نوشتید بیا؟ آمدهام ننوشتید بیا کوه فراهم کردیم؟ پشت تو لشکر انبوه فراهم کردیم ننوشتید زمینها همه حاصلخیزند؟ باغهامان همه دور از نفس پاییزند ننوشتید که ما در دلمان غم داریم؟ در فراوانی این فصل تو را کم داریم ننوشتید که هستیم تو را چشم به راه؟ نامه نامه,شعری,تأثیرگذار,مظلومیت,امام,حسین,مصیبت,حضرت,اصغرعلیهم,السلام ...ادامه مطلب