#ماه_صیام#ماه_رمضان#عطش#امیرالمؤمنین_علیه_السلام#امام_حسین_علیه_السلامحذر کنید ز شیطان که ماه، ماه خداستمه مبارک تسبیح و ماه ذکر و دعاستمه مقدس مهمان نوازی و اِطعاممه خجستۀ شب زنده داری است و صفاستمه قرائت قرآن، مه قِرابت دوستمه کرامت معبود، ماه لطف و عطاستبرای بنده در این ماه نزد حضرتِ حقنکوترین عمل از قول مصطفی تقواستمه مبارک عفوست و رحمت و برکتندا دهند ملائک گناهکار کجاست؟دمد تجلی حق در تمام مُلک وجودتو گویی آنکه ز هر سو جمال حق پیداستبگیر دامن لطف خدای در این ماهکه روز روز خدا و شبش شب احیاستسلام باد بر آن روزهدار پاکدلیکه از عطش دهنش خشک و دیدهاش دریاستسلام باد بر این ماه میهمانی حقکه میزبان احدِ ذولجلال بی همتاستمباش لحظهای از لطف کبریا غافلکه ماه مغفرت و ماه عفوِ جرم و خطاستسفر به کوفه کن و سیر کن به نخلستانکه نخلها همه خرم ز گریۀ مولاستعلی کنار درختان به ذکر یامولاچنانکه یا علی از نخلها همه برپاستصلای عفو خدا در نوای مرغ سحرسروش رحمت حق در نسیم بادصباستعجب نه با دل اگر معجز مسیح کندز بس نسیم سحر روحبخش و روح فزاستبخوان دعای ابوحمزه و بیفشان اشککه دُرّ اشک تو را مشتری خداست خداستخوشا بحال کسانی که نقل محفلشاندعای جوشن و ذکر سحر نماز قضاستخوشا به حال دل صائم خدا ترسیکه در گرسنگی خود به یاد روز جزاستسلام باد بر آن روزه دار تشنه لبیکه گریه اش به لب خشک سیدالشهداستسلام باد بر آن صائمی که وقت غروببه یاد شام غریبانِ روز عاشوراستچگونه می کند افطار شیعه ای که مدامعیان به چشم دلش صحنه های کرب و بلاستچگونه جام بگیرم به دست خود گوییز اهل بیت به گوشم صدای واعطشاستچو در غروب کند طفل کوچکم افطاردلم به یاد یتیم سه سالۀ زهراستکنار سفرۀ ما ظرف کوچک خرماکنار سفرۀ آن خونجگر سر باباس, ...ادامه مطلب
#نقدمدح حضرت زهرا(سلام الله علیها)#مدحمدح تو زهمچو من کجا آیداین کار خداست از خدا آیداوصاف تو ای ملیکه هستیوحی است که باید از سما آیدتا حق سخن ادا کند جبریلبا کوثر و قدر و هل اتی آیدخیزد پی دست بوسی ات احمداز دور اگرت صدای پا آیداین نیست عجب اگر کنیزت راچون مریم از آسمان غذا آیدیا بهر طواف حجره ات کعبهبا زمزم و مروه و صفا آیدبر دست تو بوسه زد نبی کاین دستبر دست خدا گره گشا آیدمنّت نبرد زپادشاهان همهر کس که گدات را گدا آیدجائی که دوباره بر درت هر روزبر عرض سلام مصطفی آیدجا دارد اگر برای دربانیموسای کلیم با عصا آیدعیسی برد آرزوی بیماریکاین جا به بهانۀ شفا آیدای آن که ز تارتار هر مویتآوای خدا خدا خدا آیداز تو همه عفو و بخشش و رحمتاز ما همه عجز و التجا آیدبا اشک دو دیده شستشویم دهوز خاک مدینه آبرویم ده...............................................بند دوم از دوازده بند ترکیب بند جلد دوم نخل میثم✍️حاج غلامرضاسازگارص156................, ...ادامه مطلب
این شعر را یکی از پیرغلامان زنجانی پیشنهاد کرده است(با حذف یک بیت) :در کعبۀ دل، قبلۀ امید حسین استجان باختۀ مکتب توحید حسین استآن ماهِ فروزنده که در چرخ ولایتشد مشتریاش زهره و ناهید حسین استدر برج جوانمردی و ایثار و شهادتماه است ابوفاضل و خورشید حسین استکو دولت جبارِ یزیدِ دَنی، امادر خاطرهها زندۀ جاوید حسین استآن کس که شفقگونه می از ساغر توحیدبا شوق در آن بادیه نوشید حسین استآن کاو ز ازل رخت شهادت ز سرِ شوقبا قامت افراشته پوشید حسین است✍️محسن حافظی کاشانی + نوشته شده در جمعه ۱۴۰۲/۰۹/۱۰ساعت 10:28  توسط مجیدطاهری | بخوانید, ...ادامه مطلب
هر چند نامِ نیک، فراوان شنیدهایمنامی، به باشکوهی زینب، ندیدهایمارث از دلِ شجاع تو بردهست، یا علی!نامش گره به نام تو خوردهست، یا علی!پیوندِ عقل روشن و بیداریِ دل استشاگردیِ تو کرده، که استادِ کامل استقانونِ عقل و عشقِ جهان را به هم زندوقتی عقیلةالعرب از عشق، دم زندزینب به بند، بندگی یار میکندگیراست زلفِ یار و گرفتار میکنداز چشمِ یار، قامت دلدار، دیدنی است نام حسین، از لب زینب، شنیدنی استآن شیرزن که زینت شیر خدا شودباید امیر قافلۀ کربلا شوداز خطبه، لرزه بر در و دیوار دیدهاید؟غرش، به سبک حیدر کرّار دیدهاید؟زن دیدهاید از همۀ شهر، مردتر؟از هر چه مردِ عشق، بیابان نوردتر؟زن دیدهاید در سخنش، برق ذوالفقار؟بر ذوالجناحِ غیرت و آزادگی سوار؟زن دیدهاید اسوۀ هر مرد و زن شود؟زن دیدهاید مثل علی بتشکن شود؟شد پیشِ حق، دلیلِ مباهات اهل بَیتوقتی که نور چشم علی، گفت: «ما رَاَیت...»با «ما رَاَیت...»، بندگیاش را تمام کردحمدی نشسته خواند و دو عالم قیام کرد«از هر چه بگذری، سخنِ دوست خوشتر است»این دخترت، علی! چه قَدَر، شکل مادر است!هر بار، تا صدا زدهای نام زینبتانگار نام دیگر زهراست، بر لبتزینب، طلوع دیگری از نور فاطمه ستیک جلوه، از حقیقتِ مستور فاطمه ستآن زهرهای که چادرِ زهراست بر سرشناموس کبریاست، شبستانِ معجرشچون حیدر است، شرحِ طناب و اسیریاشچون فاطمه ست، یک شبه، جریان پیریاشروزی که دل، مجاورِ بانوی عشق بودحس کرد، قبر فاطمه هم در دمشق بود#قاسم_صرافان + نوشته شده در شنبه ۱۴۰۲/۰۹/۰۴ساعت 11:42  توسط مجیدطاهری | بخوانید, ...ادامه مطلب
خاقانی، شاعر قرن ششم هجری قمری، ضمن شکایت از حبس و بند و مدح عظیم الروم عز الدوله قیصر ، از ستم و ظلم یهودی، نیز شکایت نموده و آرزوی زیارت بیت المقدس داشته است:فلک کژرو تر است از خط ترسامرا دارد مسلسل راهب آسا...پس از الحمد و الرحمن والکهفپس از یاسین و طاسین میم و طاهاپس از میقات حج و طوف کعبهجمار و سعی و لبیک و مصلیپس از چندین چله در عهد سی سالشوم پنجاهه گیرم آشکارامرا مشتی یهودی فعل، خصمندچو عیسی ترسم از طعن مفاجاچه فرمائی که از ظلم یهودیگریزم بر در دیر سکوبامگو این کفر و ایمان تازه گردانبگو استغفر الله زین تمنافقل و اشهد بانالله واحدتعالی عن مقولاتی تعالیکه بهر دیدن بیتالمقدسمرا فرمان بخواه از شاه دنیا✍️خاقانیبا تلخیص + نوشته شده در شنبه ۱۴۰۲/۰۸/۱۳ساعت 14:0  توسط مجیدطاهری | بخوانید, ...ادامه مطلب
غزّۀ مظلومدهر بپا خاست ، نشستن چراشاخه ی این نخل شکستن چراغزّه در آتش بدنش سوختهباغ و نهال و چمنش سوختهقصّه ای از آتش و خون گفته اندمادر و فرزند به خون خفته اندلشکر ابلیس شده یکّه تازنسل کُشی می کند ابلیس بازحسّ مرا داغ برانگیختهخون مسلمان به زمین ریختهکودک تنها شده ی بی پناهکُشته شد امّا به کدامین گناهاین دلِ مغموم چها دیده استغزّه ی مظلوم چها دیده استکفر مجسّم شده صهیون ببینسرخ شده شاخه ی زیتون ببینآه ببین نقشه ی خصمِ پلیدفاجعه در فاجعه آمد پدیدگرگِ پلید است که انسان کُشَدکفرِ یهود است مسلمان کُشَدآلِ یهود است کزو صبح و شامامّتِ اسلام شود قتلِ عاممنبرِ خون است بخوان ای خطیبنَصْرُمِنَ الله وَ فَتْحٌ قَریبفتح و ظفر جزوِ سپاه شماستنَصْرُمِنَ الله سِلاح شماستگیسوی طفلان همه در خون رهاستغزّه ی ویرانه ببین کربلاستآه چقدر آب و عطش دیده ایمباز درین دایره چرخیده ایمپلک میانداز و ببین در خزانخفته به خون اند همه مادرانداغ به دلها سر و سامان دهدطفل در آغوش پدر جان دهدپنجه ی صهیون که چکد خون ازوزخم شده سینه ی گردون ازوناله ازین خاک به گردون رسیدروی زمین مانده هزاران شهیدای همه دل داده به فتحِ قیامصبر و شکیبایی تان مستدامشعله کشد آهِ جگر سوزتانجلوه کند نهضت پیروزتانحرمله ها تیر به کف آمدندباز پیِ ذبحِ شرف آمدندغزّه بُوَد عرصه ی خون و شرفبانگ بر آورده شرف ، لاتَخَفای غم دل خوانده بگو یا حسینتشنه جگر مانده ، بگو یا حسیننام حسین است به دل جان دهدحضرت زهراست که فرمان دهدخون جگران را ز رهِ یاوریحضرت زهراست کند مادریآن که به قلب همه مَرهَم گذاشتآه که خود بازوی مجروح داشتوای ، خزان از غم او باغ ماستپهلوی بشکسته ی او داغ ماستدستِ ستم بابِ جسارت گشودچهره ی نورانی او شد کبوداین که به دل خونِ جگر آ, ...ادامه مطلب
این قصیده در بسیاری از سایتهای معتبر و معروف بطور ناقص آمده و اتفاقا در حالی که نوشتهاند در مدح پیامبر(ص)، ولی متأسفانه ابیاتی که در مدح آن حضرت است را نیاوردهاند، لذا از دیوان خاقانی به تصحیح دکتر سید ضیاء الدین سجادی، که بهترین مرجع اشعار خاقانی است این قصیدۀ ارزشمند کاملاً در اینجا نقل گردید:عشق بهین گوهریست، گوهر دل کان اودل عجمی صورتیست، عشق زبان دان اوخاصگی دست راست بر در وحدت دل استاینکه به دست چپ است داغگه ران اوتا نکنی زنگ خورد آینهٔ دل که عشقهست به بازار غیب آینه گردان اوعقل جگر تفتهای است، همت چرب آخوری استجرعه خور جام عشق، زلّه کش خوان اواز خط هستی نخست نقطهٔ دل زاد و بسلیک نه در دایره است نقطهٔ پنهان اورهرو دل ایمن است از رصد دهر از آنککمتر پروانهایست دهر ز دیوان اودل به رصد گاه دهر بیش بها گوهریستدخل ابد عُشر او فیض ازل کان اولیک ز بیم رصد در گلش آلودهاندتاز گل آید برون گوهر رخشان اودل چو فرو کوفت پای بر سر نطع وجوددهر لگد کوب گشت از تک جولان اونیست ازین آب و خاک ز آب و هوائی است دلکآتش بازی کند شیر نیستان اوای شده بر دست تو حلهٔ دل شاخ شاخهم تو مُطرّا کنان پوشش ایوان اویوسفی آوردهای در بُن زندان و پسقفل زر افکندهای بر در زندان اوحوروشی را چو مور زیر لگد کشتهایپس پر طاووس را کرده مگس ران اوخوش نبود شاه دل اسب گلین زیر رانرخش به هرّای زر منتظر ران اودل که کنون بیدقیست باش که فرزین شودچونکه به پایان رسد هفت بیابان اوشمهای از سرّ دل حاصل خاقانی استکز سر آن شمّه خاست جنبش ایمان اودل به در کبریاست شحنۀ کارش که اوخاک در مصطفاست نایب حسّان اوگر جگرش خسته شد از فزع حادثاتنعت محمد بس است نشرۀ درمان اوقابلۀ کاف و نون، طاها و یاسین که هستعاقلۀ کاف و لام طفل , ...ادامه مطلب
#رباعی#اربعین#مشایه#نجف_تاکربلا#شعرپیاده_رویدر هر قدمم ظهورتان می خواهمبر دیده ی خود عبورتان می خواهمبا تاول پا ، ضمیر من می جوشدای صاحب من سُرورتان می خواهممجیدطاهری۱۰شهریور۱۴۰۲ + نوشته شده در دوشنبه ۱۴۰۲/۰۶/۱۳ساعت 11:34  توسط مجیدطاهری | بخوانید, ...ادامه مطلب
قرآن خوانده ای تا اَمّن یُجیبتا یَومٌ عَصیب تا صبحی قریبزیبایی فزا، زیبایی بهیجاعجازی منیع، دریایی عجیبدر مشّایه شد، سجعی در سریرتُحفه اربعین آورد از حبیبایمان را امید، انسان را نویدقرآن در حیات:"شابٌ لا یَشیب"با اینکه حبیب، صاحب مصحف استنشناسد کسی، بی واره، غریبعرشش کرببلا جانش پر گزندکشته از نفاق "جَرحٌ لا یَطیب"ثقلین از نبی، هر دو در فراز گر بینی در فراز یا بینی در نشیبمجیدطاهری14شهریور۱۴۰۲.................معانی دشوارها:یَومٌ عَصیب=روزی سختبهیج= باشکوهمنیع= استوار، بلند، رفیعسریر= تخت پادشاهیبی واره=بی کسشابٌ لا یَشیب=جوانی بدون پیریجَرحٌ لا یَطیب=جراحت بدون مداواثقلین=قرآن و اهل بیت(ع) + نوشته شده در سه شنبه ۱۴۰۲/۰۶/۱۴ساعت 6:29  توسط مجیدطاهری | بخوانید, ...ادامه مطلب
با ذکر حسین، بس که بی تاب شدیماز روضۀ تشنگی، همه آب شدیمصد شهر دلیم و اشکها می باریمیک رود شدیم و بحر «شهراب» شدیممجیدطاهری3مرداد1402 نکته:برای شهرآبی های استان مرکزی سروده شد. + نوشته شده در سه شنبه ۱۴۰۲/۰۵/۰۳ساعت 18:55  توسط مجیدطاهری | بخوانید, ...ادامه مطلب
رفتیم و هر چه بود به عالم گذاشتیمدنیا و ماتمش همه با هم گذاشتیمقطع نظر ز حاصل ده روزۀ جهاناین منزل خراب مسلّم گذاشتیمچرخ زمانه چون نکند هفتهای وفادست از شمار این درم کم گذاشتیمگل رنگ ما نداشت گذشتیم از سرشمی بیتو خوش نبود هماندم گذاشتیمدر غم سفید کرده کشیدیم زیر خاکموی سیاه را که به ماتم گذاشتیمرفتیم چون «فغانی» ازین انجمن برونعیش جهان به مردم بیغم گذاشتیم(بابافغانی شیرازی) + نوشته شده در یکشنبه ۱۴۰۲/۰۵/۰۱ساعت 20:20  توسط مجیدطاهری | بخوانید, ...ادامه مطلب
به اعتراض علیه کسانی که نسبت به کلام حق(قرآن کریم)، هتک حرمت نمودند., ...ادامه مطلب
اولینی آخرینی ملجئم تنها حسینآنکه ما را می برد تا آسمان بالا حسیناین حرم را نقش دلها کرده پر از عاشقیعاشقی تنها همین جا جای دارد با حسینخواب دیدم زائری اینجا 《الی اللهی》 شدمدوست دارد حضرتش، بنده بیاید تا حسینهرکه گم گشته ست و می خواهد که پیدایش کننداشک ریزد بر غمش از دل بگوید یا حسینکربلا آموخت ما را این تضرع، نور هاستنور می جویم در این ظلمت سرا مولا حسینفاطمه را یار باشید ای همه ندبه کنانزخم ها دارد به تن، لب تشنه در صحرا حسینشاعر:مجیدطاهریموضوعات مرتبط: امام حسین (علیه السلام) بخوانید, ...ادامه مطلب
مرتضی باید که بعد از مصطفی فرمان دهدتا بدین در علم دارووار او درمان دهدهرکه منبر جز علی را سازد او باشد چو آنکانکه مصحف را به دست کودک نادان دهدهرکه دین آور بود در حق به حق پرور شودهرکه دریا بر شود کشتی به کشتیبان دهدای که اندر دین علی را باز پس داری همیاین چنین رخصت بدست دیو پُردستان دهدمن نگویم مرتضی را تو نمیدانی امامکاین زیادت بر تو بستن علم را نقصان دهدمرتضی کز پیش بوبکر و عمر باشد به علمکی روا داری که فرمان از پس عثمان دهدیار اهلالبیت حق باش و بدان غره مشوگر به باطل یاری امروزت همی سلطان دهدیاری سلطان یک روزه ندارد قیمتییاری آن یاریست کان سلطان جاویدان دهدگر همی دانی که نوشروان ز عدل ایوان فراشتعدل کن تا در بهشت ایزد تو را ایوان دهدظلم بر یزدان همی بندی روا داری چراظلم تو یزدان کند عدل تو نوشروان دهدخیره بدها کردن و آنگاه بستن بر خدایاینت نازیبا غروری کز هوی شیطان دهدکمتر از گبری چه باید بود کو گوید همیراهها شیطان زند توفیقها یزدان دهدگر به سامانی در ایمان پس مدان ایمان عطازانکه عشوه خویشتن را مرد بیسامان دهدخود به قول تو نشاید خواند مؤمن بنده راچون بود مؤمن کسی کو را خدای ایمان دهدبنده را گوئی عطای داده بستاند خدایتاش در دوزخ شراب درد بیپایان دهدمدخلی باشد که داده باز بستاند عطاحق به ما حاشا و کلا گر عطا زین سان دهدطاعت و عصیان بنده کی کند سود و زیانچون نداند کش ملک توفیق یا خذلان دهددل همی سوزد به زاهد بر درین مذهب مراتا چرا در صومعه بیهوده مسکین جان دهدای برادر زین تعصب دور شو تا کردگارروز حق ز ابر کرم کشت تو را باران دهدتاکی اندر بغض حیدر هر زمان شیطان جهلدر سرای دل به ایوان تو شادروان دهدغصۀ جان است نادان را علی کاندر مثَل«درد جاهل علم باشد رنج خر پالان دهد»ه, ...ادامه مطلب